Part 25
با مامان بابا خدافظی کردمو راهی مدرسه شدم نفس عمیق میکشم بسه دیگه این همه استرس... امروز قراره روز خوبی باشه آرهه
(داخل مدرسه)
+ سلام شوگا هیونگ
*داش نسکافه میخرید و من اصلا به مدرسشونم حسودیم نمیشه....*
÷ عاا ا/ت چطوری نسکافه دوس داری؟ *یکیم برا تو نسکافه خرید؛ کوفتت شه*
+ مرسی... بقیه کجان؟
÷ فعلا کسی نیومده فقد بحز یکی که تو کلاسه
+ عام کی؟
÷ جونکوک
+ *نسکافه پرید گلوت و به سرفه افتادی؛ آخیش شکر خدا*
÷ ا/تت تو خوبی؟؟
+ عاا..*سرفه*..ره خوبم خوبم
÷ *صدای گوشیش* عاا جیمینی هیونگ زنگ میزنه تو برو پیش جونکوک
*به آزادیشون تو مدرسه هم فشار نمیخورم*
+ با...شه
÷ الو جیمی..
+ هققق اوکی آرومم مث روزای قبل..
+ سلام کوک
_ عاا سلام چطوری
+ مرسی تو چی؟
_ به خوبیت
+ عه اومدن *خداروشکر*
_ *هعب*
لیا و سوجین: سلاممم
+ آنیوو
_ گایز جیمینو ندیدین؟
سوجین: عام با شوگا داشتن حرف میزدن الان میان
_ آها اوکیه
س.ن: اونا هم اومدن و چن مین نگذشته بود معلم اومد
معلم: خب بچه ها اتوبوسا دم درن لطفا فرمتونو بهم تحویل بدین و برین بیرون بعد راه میفتیم راهمونم دو سه ساعته نگران نباشید
سوجین: ا/ت بیا اونجا بشینیم
*صندلیا دو نفرن*
سوجین~ا/ت
کوک~لیا
جیمین~شوگا
کوک: *هعب ولی قرار بود من پیش ا/ت باشم...*
س.ن: جیمین و شوگا میحرفیدن و
کوک داش کتاب میخوند و لیا آهنگ میگوشید
+ *خمیازه*
× ا/ت چرا اینقد خسته ای؟
+ هومم خوابم میاد دیشب اصلا نتونستم بخوابم
× چرا؟
+ خب، به نظرت؟
× *خنده* مفهوم شد عازیزم
+ *خنده*
س.ن: داشتی از پنجره بیرونو مینگاهیدی و سوجین سرش تو گوشی بود که نمیدونی کی خوابت برد و سرت افتاد رو شونه سوجین
× اوخی کیوتی.... یه فکری زد به سرم... عارههه
س.ن: سوجین آروم بلنر شد و رف پیش کوک
× کوک اگه اشکالی نداره میشه جامونو عوض کنیم؟ میخوام بالیا در مورد چیزی حرف بزنم
_ عاا نه اشکالی نداره
س.ن: کوک رفت و کنار ا/ت نشست و داشت با لبخند به صورت کیوت ا/ت خوابیده نگا میکرد که اینبار سرتو گذاشتی رو شونه کوک *و فشار کوک نوسان میشه* موهاتو بو کرد و بعد سرشو آروم گذاش رو سرتو چشاشو بست.......
_2 ساعت بعد_
+ هوممم خوابم برده ولی چه خوب خوابیدم... چشامو باز کردم و کوک رو دیدم
+ صب بخیر*خواب آلود~ چشاتو باز بستی*
_ صب بخیر*خنده کوتاه*
+ 🧠: اونم گف صب بخیر
🫀: اسکللللل ویندوز تو چرا اینقد دیر بالا میاد اون کوکههههه کوک دزست کنارتتتتت
🧠: وات د فاخ ا/ت ا/ت چشاتو باز کن ببینمش
+ سریع چشماتو باز کردی برا اینکه باورت نمیشد چن بار با دستات چشماتو مالیدی
+ خواب بود؟ سوجین تو خوابم اینجا بود؟
_ *خنده آروم* نه... جامونو عوض کردیم
+ آهاا...
_ خستگیت رف؟ سوجین گف دیر خوابیدی ولی میدونستی قراره بیایم اینجا چرا دیر خوابیدی؟
+ آره خب چیزه... من... داشتم فکر میکردم
_ به چی؟
+ به... به هیچی... عام میخواستم زود تر صب بشه خوابم نمیبرد
_ آها... از دست تو
+ *لبخند*
معلم: گایز رسیدیم، لطفا دونه دونه پیاده شین *اردوهامون یادم افتاد*
× *عه ا/ت بیدار شده... منو نکشه خوبه* عههه ا/ت بلاخره بیدار شدی
+ آره بزا دارم میام سراغت
× وای لیا لیاااا نزار
+ *داشتم میرفتم سوجینو بچلونم که پام گیر کرد به کیف زیر پام و تعادلمو از دست دادم و....
*
(داخل مدرسه)
+ سلام شوگا هیونگ
*داش نسکافه میخرید و من اصلا به مدرسشونم حسودیم نمیشه....*
÷ عاا ا/ت چطوری نسکافه دوس داری؟ *یکیم برا تو نسکافه خرید؛ کوفتت شه*
+ مرسی... بقیه کجان؟
÷ فعلا کسی نیومده فقد بحز یکی که تو کلاسه
+ عام کی؟
÷ جونکوک
+ *نسکافه پرید گلوت و به سرفه افتادی؛ آخیش شکر خدا*
÷ ا/تت تو خوبی؟؟
+ عاا..*سرفه*..ره خوبم خوبم
÷ *صدای گوشیش* عاا جیمینی هیونگ زنگ میزنه تو برو پیش جونکوک
*به آزادیشون تو مدرسه هم فشار نمیخورم*
+ با...شه
÷ الو جیمی..
+ هققق اوکی آرومم مث روزای قبل..
+ سلام کوک
_ عاا سلام چطوری
+ مرسی تو چی؟
_ به خوبیت
+ عه اومدن *خداروشکر*
_ *هعب*
لیا و سوجین: سلاممم
+ آنیوو
_ گایز جیمینو ندیدین؟
سوجین: عام با شوگا داشتن حرف میزدن الان میان
_ آها اوکیه
س.ن: اونا هم اومدن و چن مین نگذشته بود معلم اومد
معلم: خب بچه ها اتوبوسا دم درن لطفا فرمتونو بهم تحویل بدین و برین بیرون بعد راه میفتیم راهمونم دو سه ساعته نگران نباشید
سوجین: ا/ت بیا اونجا بشینیم
*صندلیا دو نفرن*
سوجین~ا/ت
کوک~لیا
جیمین~شوگا
کوک: *هعب ولی قرار بود من پیش ا/ت باشم...*
س.ن: جیمین و شوگا میحرفیدن و
کوک داش کتاب میخوند و لیا آهنگ میگوشید
+ *خمیازه*
× ا/ت چرا اینقد خسته ای؟
+ هومم خوابم میاد دیشب اصلا نتونستم بخوابم
× چرا؟
+ خب، به نظرت؟
× *خنده* مفهوم شد عازیزم
+ *خنده*
س.ن: داشتی از پنجره بیرونو مینگاهیدی و سوجین سرش تو گوشی بود که نمیدونی کی خوابت برد و سرت افتاد رو شونه سوجین
× اوخی کیوتی.... یه فکری زد به سرم... عارههه
س.ن: سوجین آروم بلنر شد و رف پیش کوک
× کوک اگه اشکالی نداره میشه جامونو عوض کنیم؟ میخوام بالیا در مورد چیزی حرف بزنم
_ عاا نه اشکالی نداره
س.ن: کوک رفت و کنار ا/ت نشست و داشت با لبخند به صورت کیوت ا/ت خوابیده نگا میکرد که اینبار سرتو گذاشتی رو شونه کوک *و فشار کوک نوسان میشه* موهاتو بو کرد و بعد سرشو آروم گذاش رو سرتو چشاشو بست.......
_2 ساعت بعد_
+ هوممم خوابم برده ولی چه خوب خوابیدم... چشامو باز کردم و کوک رو دیدم
+ صب بخیر*خواب آلود~ چشاتو باز بستی*
_ صب بخیر*خنده کوتاه*
+ 🧠: اونم گف صب بخیر
🫀: اسکللللل ویندوز تو چرا اینقد دیر بالا میاد اون کوکههههه کوک دزست کنارتتتتت
🧠: وات د فاخ ا/ت ا/ت چشاتو باز کن ببینمش
+ سریع چشماتو باز کردی برا اینکه باورت نمیشد چن بار با دستات چشماتو مالیدی
+ خواب بود؟ سوجین تو خوابم اینجا بود؟
_ *خنده آروم* نه... جامونو عوض کردیم
+ آهاا...
_ خستگیت رف؟ سوجین گف دیر خوابیدی ولی میدونستی قراره بیایم اینجا چرا دیر خوابیدی؟
+ آره خب چیزه... من... داشتم فکر میکردم
_ به چی؟
+ به... به هیچی... عام میخواستم زود تر صب بشه خوابم نمیبرد
_ آها... از دست تو
+ *لبخند*
معلم: گایز رسیدیم، لطفا دونه دونه پیاده شین *اردوهامون یادم افتاد*
× *عه ا/ت بیدار شده... منو نکشه خوبه* عههه ا/ت بلاخره بیدار شدی
+ آره بزا دارم میام سراغت
× وای لیا لیاااا نزار
+ *داشتم میرفتم سوجینو بچلونم که پام گیر کرد به کیف زیر پام و تعادلمو از دست دادم و....
*
۹.۸k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.