(قلب شکسته)
(قلب شکسته)
#part3
+اما... اما ...من هزینه بیمارستانو نمیتونم بدم
من پول خورد و خوراکمم بزور در میارم
اجاره خونم دو ماهه عقب افتاده...
دکتر: اشکالی نداره نیازی به پرداخت هزینه عملت نیست
فقط باید خیلی از اون دختر ممنون باشی
چون قبل از سکته ای کرده گفته که قلبشو به یکی که همسن و سال خودشه اهدا کنن
اگه اون همچین چیزی نمیگفت
الان توهم زنده نبودی...
+میشه ادرس جایی که بردنشو بدین..
دکتر: بله حتما
دکتر ادرسشو داد و منم بعد از مرخص شدنم رفتم اونجا
....
یک پسر جوون دو زانو نشسته بود عکسی رو تو بغلش گرفته بود و بی صدا اشک میریخت
دستمو گذاشتم رو شونش
+حا..لتون خوبه؟
سرشو تکون داد
کاغذی که توش ادرس دقیقش بود رو گرفتم بالا و اروم گفتم
+ینی همینه!
اون پسر اشکاشو پاک کرد و سرشو اور بالا گفت
_میتونم بهتون کمک کنم؟
+یک.. دختری قلبشو به من اهدا کرده، اومدم ازش تشکر کنم
تا حرفمو شنید انگار که داغ دلش تازه شده باشه دوباره شروع کرد به گریه کردن
- حتی موقع مرگشمدبه فکر بقیه بود نه به فکر خودش
دکترا از قبل بهمون گفته بودن که قرار نیست دیگه زنده بمونه وقتی تورو، رو تخت بیمارستان دید
خودش با دکتر صحبت کرد که بعد از مرگش قلبشو به تو اهدا کنن
و متأسفانه همون شب که خوابید دیگه بیدار نشد🥲
+من..من متأسفم نمیدونستم من... اصلا نمیخواستم عمل کنم
ولی وقتی بیدار شدم دکتر بهم گفت عملم کرده...
اون پسر دیگه چیزی نگفت
منم گلی که گرفته بودمو گذاشتم همونجا و اومدم بیرون...
با قلب جدیدم حس بهتری به دنیا دارم
تو این یه هفته ای که بیهوش بودم بنظرم شهرمون خیلی تغییر کرده
همه چیز برام جدید و جالبه...
داشتم به سمت مغازه ای که توش کار میکردم میرفتم
که دیدم درش بستس...
رفتم مغازه کناری
+ببخشید میدونین چرا اینجا بستس؟
-صاحبش فوت شده
+چیییی
-حدود دو سه روزی میشه
بنده خدا سکته کرد و درجا مُرد
خیلی شکه شدم از اونجا اومدم بیرون تصمیم گرفتم برم خونه و شب برم فروشگاهی که توش کار میکردم
(شب)
....
+ آقای لی خواهش میکنم بهتون گفتم که من بیمارستان بودم، من واقعا به این کار احتیاج دارم
- بعد از یک هفته اومدی تازه میخوای شروع به کار کنی، به من مربوط نیست که عمل داشتی یا اصلا هرچی من وقتی دیدیم روز اول نیومدی یه فروشنده جدید استخدام کردم
+آقای لی شما که خودتون میدونین وضعیت منو چون شناسنامه ندارم جای دیگه نمیتونم کار کنم ، خواهش میکنم یه فرصت دیگه بهم بدین
-دختر جون من مگه مسخره توعم که یه روز دلت بخواد بیای یه روز نه
اقای لی هیچ جوره راضی نمیشه حالا باید چیکار کنم
من هیچ کسی رو ندارم که لااقل واسه چند روز پیشش بمونم
داشتم میفرستم سمت خونم که صاحب خونم جلومو گرفت(مرده)
-اجاره خونه رو جور کردی؟!
+نه هنوز ولی تا آخر این هفته جورش میکنم
-یک ماهه که همش میگه اخر این هفته اخر این هفته پس کی میرسه اخر هفته که من پولمو بگیرم!ها!
+خواهش میکنم یکم دیگه بهم وقت بدین
#part3
+اما... اما ...من هزینه بیمارستانو نمیتونم بدم
من پول خورد و خوراکمم بزور در میارم
اجاره خونم دو ماهه عقب افتاده...
دکتر: اشکالی نداره نیازی به پرداخت هزینه عملت نیست
فقط باید خیلی از اون دختر ممنون باشی
چون قبل از سکته ای کرده گفته که قلبشو به یکی که همسن و سال خودشه اهدا کنن
اگه اون همچین چیزی نمیگفت
الان توهم زنده نبودی...
+میشه ادرس جایی که بردنشو بدین..
دکتر: بله حتما
دکتر ادرسشو داد و منم بعد از مرخص شدنم رفتم اونجا
....
یک پسر جوون دو زانو نشسته بود عکسی رو تو بغلش گرفته بود و بی صدا اشک میریخت
دستمو گذاشتم رو شونش
+حا..لتون خوبه؟
سرشو تکون داد
کاغذی که توش ادرس دقیقش بود رو گرفتم بالا و اروم گفتم
+ینی همینه!
اون پسر اشکاشو پاک کرد و سرشو اور بالا گفت
_میتونم بهتون کمک کنم؟
+یک.. دختری قلبشو به من اهدا کرده، اومدم ازش تشکر کنم
تا حرفمو شنید انگار که داغ دلش تازه شده باشه دوباره شروع کرد به گریه کردن
- حتی موقع مرگشمدبه فکر بقیه بود نه به فکر خودش
دکترا از قبل بهمون گفته بودن که قرار نیست دیگه زنده بمونه وقتی تورو، رو تخت بیمارستان دید
خودش با دکتر صحبت کرد که بعد از مرگش قلبشو به تو اهدا کنن
و متأسفانه همون شب که خوابید دیگه بیدار نشد🥲
+من..من متأسفم نمیدونستم من... اصلا نمیخواستم عمل کنم
ولی وقتی بیدار شدم دکتر بهم گفت عملم کرده...
اون پسر دیگه چیزی نگفت
منم گلی که گرفته بودمو گذاشتم همونجا و اومدم بیرون...
با قلب جدیدم حس بهتری به دنیا دارم
تو این یه هفته ای که بیهوش بودم بنظرم شهرمون خیلی تغییر کرده
همه چیز برام جدید و جالبه...
داشتم به سمت مغازه ای که توش کار میکردم میرفتم
که دیدم درش بستس...
رفتم مغازه کناری
+ببخشید میدونین چرا اینجا بستس؟
-صاحبش فوت شده
+چیییی
-حدود دو سه روزی میشه
بنده خدا سکته کرد و درجا مُرد
خیلی شکه شدم از اونجا اومدم بیرون تصمیم گرفتم برم خونه و شب برم فروشگاهی که توش کار میکردم
(شب)
....
+ آقای لی خواهش میکنم بهتون گفتم که من بیمارستان بودم، من واقعا به این کار احتیاج دارم
- بعد از یک هفته اومدی تازه میخوای شروع به کار کنی، به من مربوط نیست که عمل داشتی یا اصلا هرچی من وقتی دیدیم روز اول نیومدی یه فروشنده جدید استخدام کردم
+آقای لی شما که خودتون میدونین وضعیت منو چون شناسنامه ندارم جای دیگه نمیتونم کار کنم ، خواهش میکنم یه فرصت دیگه بهم بدین
-دختر جون من مگه مسخره توعم که یه روز دلت بخواد بیای یه روز نه
اقای لی هیچ جوره راضی نمیشه حالا باید چیکار کنم
من هیچ کسی رو ندارم که لااقل واسه چند روز پیشش بمونم
داشتم میفرستم سمت خونم که صاحب خونم جلومو گرفت(مرده)
-اجاره خونه رو جور کردی؟!
+نه هنوز ولی تا آخر این هفته جورش میکنم
-یک ماهه که همش میگه اخر این هفته اخر این هفته پس کی میرسه اخر هفته که من پولمو بگیرم!ها!
+خواهش میکنم یکم دیگه بهم وقت بدین
۴.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.