"عشق آغشته به خون "
"عشق آغشته به خون "
P³⁷
________
میتونستم مانعش بشم.. یا باید بزارم تا کارش رو انجام بده که این خودخواهی هست.
اولين فنجون رو شاه برداشت و دومین رو ملکه و سومین رو تهیونگ..آخرین فنجون واسه خودش موند از اونجایی که همه فنجونها شبیه هم بود نمیتونستم تشخیص بدم.
اون اگه بخواد ملکه رو مسموم کنه نمیشه چون ملکه تنها کسی هست که همیشه پشتشه،تهیونگ!!اون اگه بخواد تهیونگ رو مسموم کنه دوباره نمیشه چون اون میخواد عروس اینجا بشه پس باید تهیونگ زنده باشه تا به خواستهاش برسه،و شاه،این امکانش بیشتره چون ممکنه آیماه و ادوین بخواد شاه رو از بین ببره،چون بعدی شاه تهیونگ مجبوره کنترل قدرت رو به دست بگیره البته زمانی که همسرش رو پیدا کنه و ازدواج کنه این یکی از شرط های پادشاهی در سرزمین نیلماهست،شاهزاده باید ازدواج کنه تا بیتونه پادشاه سرزمینش بشه.
پس اون شخصی که امروز قربانی میشه شاهه،زمانیکه فنجون قهوه رو در دست شاه دیدم که داشت به سمت دهنش برای نوشیدن میبرد بدون لحظهی فکر کردن به سمت شاه دويدم و خواستم مانع بشه.
جینآئه:یه لحظه
همه متعجب نگام کردن سریع فنجون رو از دست شاه گرفتم و مانع نوشیدنش شدم
جینآئه:ا..این..
آیماه:هی دختر
آیماه سریع خودش رو بهم رسوند و فنجون رو از دستم گرفت
آیماه:داری چیکار میکنی
جینآئه:میخوام مانع کاری که میخوای انجام بدی بشم..تو این فنجون سم ریخته
جمله آخرم رو رو به شاه و ملکه گفتم..بعدی شنیدن حرفم شاه و ملکه نگاهی بین هم رد و بدل کردن و شاه با تعجب پرسید
شاه:کی؟
جینآئه:آیماه..اون میخواد شما بمیرین..
آیماه:نه نه این دروغه..من همچون کاری رو انجام ندادم(بغض)
جینآئه:دروغ نیست خودم با چشمام دیدم..باور کنین اون توش سم ریخته
ملکه:داری به شاهزاده تهمت میزنی،با اینکارت چیو میخوای ثابت کنی
جینآئه:م..من فقط(سرش رو پایین انداخت )نمیخوام واسه شاه و شما اتفاقی بیوفته
ملکه:من به آیماه باور دارم اون همچون کاری رو انجام نمیده..بیشتر از آیماه و هرشخص دیگه من به تو شک دارم،شاید خودت بخوای اینکارو انجام بده!!مگه نه؟
جینآئه:همچون چیزی نیست من هیچوقت نخواستم واسه شما اتفاقی بیوفته.
آیماه فنجون رو که تو دستش بود رو به سمت دهنش بُرد و گفت
آیماه:خودم مینوشم..اگه چیزی ریخته باشم..اونم اگه سم باشه پس خودم قربانی میشم..
همه فنجون رو سر کشید و فنجون رو روی میز گذاشت،با چشمای اشکآلودش نگاش رو دوخت به من و زیر لب چیزی زمزمه کرد که واسه فاصله زیادی که بینمون بود نتونستم بیشنوم..دقیقه داشت پشت سر هم میگذشت،اما آیماه تو حالش مونده بود حتی یهذره هم تغییر توش ایجاد نشده بود..بیشتر از نیم ساعت شد اما اتفاقی نیوفتاده،ملکه از کنار آیماه بلند شد و به سمتم اومد
ملکه:خب جینآئه،الانم میخوای بگی که اون میخواست شاه رو مسموم کنه!!
جینآئه:اما من با چشمام دیدم
ملکه:نمیدونم چیو دیدی،و چی فکر میکنی اینجا قرار نیست اتفاقی بیوفته البته تا زمانی که کاری انجام ندی.
ملکه رو به خدمتکار که شاهد تکتک اتفاقات بود کرد و گفت واسه همه قهوه ديگهی درست کنه،خدمتکار به سمت میز اومد تا فنجون های قهوه رو برداره که تهیونگ مانع شد و نذاشت تا فنجون قهوه اونو تازه کنه.
تهیونگ:من نمیخوام..
خدمتکار بقیه فنجون هارو برداشت و سالن نشیمن رو ترک کرد..تهیونگ فنجون قهوهاش رو سر کشید از سالن بیرون شد.
قرار بود چی اتفاقی بیوفته،من مطمئنم آیماه نقشهای تو سر داره،اما نمیدونم قراره قربانیش کی باشه،شاه،ملکه، تهیونگ، من،و یا حتی خودش!!
غلط املایی بود معذرت 💫🤍
نظرتون؟؟
حمایتها کم شده،،،،،،:)
P³⁷
________
میتونستم مانعش بشم.. یا باید بزارم تا کارش رو انجام بده که این خودخواهی هست.
اولين فنجون رو شاه برداشت و دومین رو ملکه و سومین رو تهیونگ..آخرین فنجون واسه خودش موند از اونجایی که همه فنجونها شبیه هم بود نمیتونستم تشخیص بدم.
اون اگه بخواد ملکه رو مسموم کنه نمیشه چون ملکه تنها کسی هست که همیشه پشتشه،تهیونگ!!اون اگه بخواد تهیونگ رو مسموم کنه دوباره نمیشه چون اون میخواد عروس اینجا بشه پس باید تهیونگ زنده باشه تا به خواستهاش برسه،و شاه،این امکانش بیشتره چون ممکنه آیماه و ادوین بخواد شاه رو از بین ببره،چون بعدی شاه تهیونگ مجبوره کنترل قدرت رو به دست بگیره البته زمانی که همسرش رو پیدا کنه و ازدواج کنه این یکی از شرط های پادشاهی در سرزمین نیلماهست،شاهزاده باید ازدواج کنه تا بیتونه پادشاه سرزمینش بشه.
پس اون شخصی که امروز قربانی میشه شاهه،زمانیکه فنجون قهوه رو در دست شاه دیدم که داشت به سمت دهنش برای نوشیدن میبرد بدون لحظهی فکر کردن به سمت شاه دويدم و خواستم مانع بشه.
جینآئه:یه لحظه
همه متعجب نگام کردن سریع فنجون رو از دست شاه گرفتم و مانع نوشیدنش شدم
جینآئه:ا..این..
آیماه:هی دختر
آیماه سریع خودش رو بهم رسوند و فنجون رو از دستم گرفت
آیماه:داری چیکار میکنی
جینآئه:میخوام مانع کاری که میخوای انجام بدی بشم..تو این فنجون سم ریخته
جمله آخرم رو رو به شاه و ملکه گفتم..بعدی شنیدن حرفم شاه و ملکه نگاهی بین هم رد و بدل کردن و شاه با تعجب پرسید
شاه:کی؟
جینآئه:آیماه..اون میخواد شما بمیرین..
آیماه:نه نه این دروغه..من همچون کاری رو انجام ندادم(بغض)
جینآئه:دروغ نیست خودم با چشمام دیدم..باور کنین اون توش سم ریخته
ملکه:داری به شاهزاده تهمت میزنی،با اینکارت چیو میخوای ثابت کنی
جینآئه:م..من فقط(سرش رو پایین انداخت )نمیخوام واسه شاه و شما اتفاقی بیوفته
ملکه:من به آیماه باور دارم اون همچون کاری رو انجام نمیده..بیشتر از آیماه و هرشخص دیگه من به تو شک دارم،شاید خودت بخوای اینکارو انجام بده!!مگه نه؟
جینآئه:همچون چیزی نیست من هیچوقت نخواستم واسه شما اتفاقی بیوفته.
آیماه فنجون رو که تو دستش بود رو به سمت دهنش بُرد و گفت
آیماه:خودم مینوشم..اگه چیزی ریخته باشم..اونم اگه سم باشه پس خودم قربانی میشم..
همه فنجون رو سر کشید و فنجون رو روی میز گذاشت،با چشمای اشکآلودش نگاش رو دوخت به من و زیر لب چیزی زمزمه کرد که واسه فاصله زیادی که بینمون بود نتونستم بیشنوم..دقیقه داشت پشت سر هم میگذشت،اما آیماه تو حالش مونده بود حتی یهذره هم تغییر توش ایجاد نشده بود..بیشتر از نیم ساعت شد اما اتفاقی نیوفتاده،ملکه از کنار آیماه بلند شد و به سمتم اومد
ملکه:خب جینآئه،الانم میخوای بگی که اون میخواست شاه رو مسموم کنه!!
جینآئه:اما من با چشمام دیدم
ملکه:نمیدونم چیو دیدی،و چی فکر میکنی اینجا قرار نیست اتفاقی بیوفته البته تا زمانی که کاری انجام ندی.
ملکه رو به خدمتکار که شاهد تکتک اتفاقات بود کرد و گفت واسه همه قهوه ديگهی درست کنه،خدمتکار به سمت میز اومد تا فنجون های قهوه رو برداره که تهیونگ مانع شد و نذاشت تا فنجون قهوه اونو تازه کنه.
تهیونگ:من نمیخوام..
خدمتکار بقیه فنجون هارو برداشت و سالن نشیمن رو ترک کرد..تهیونگ فنجون قهوهاش رو سر کشید از سالن بیرون شد.
قرار بود چی اتفاقی بیوفته،من مطمئنم آیماه نقشهای تو سر داره،اما نمیدونم قراره قربانیش کی باشه،شاه،ملکه، تهیونگ، من،و یا حتی خودش!!
غلط املایی بود معذرت 💫🤍
نظرتون؟؟
حمایتها کم شده،،،،،،:)
۹.۸k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.