عشق مشکی

عشق مشکی
p29

از زبان ا.ت:
باشنیدن این حرف دکتر اشک هام ناخداگاه روی گونه هام ریخت

لبخندو توی صورت تهیونگ حس کردم پوزخندی زدم
تهیونگ دستمو گرفت و از بیمارستان اومدیم بیرون

جون هیچ کاریو نداشتم
سوار ماشین شدیم با چشمای اشکی به تهیونگ نگاه کردم

+تهیونگ:به نظرت دختره یا پسرع؟
-لنتی ازت متنفرم از بچه شکمم که از توعه هم متنفرم
تهیونگ زد تو گوشم هق هقام بیشتر شد

-من ی آدم بدبختی بودم که تو دردام غرق شده بودم توعه لنتی سرت عز کجا پیدا شد اومدی زندگیمو خراب کردی؟

+تهیونگ:من زندگیتو خراب کردم؟بهترین غذارو داری میخوری بهترین خونه از خونه اشغال دونیت آوردنمت قصر خودم بدبخت
-من هیچی توعع عوضیو نمی‌خوام دست از سرم وردار خوب شد بدبختم کردی

تهیونگ محکم زد رو فرمون ماشین منم به معنای واقعی خفه شدم خون اشام لنتی
بعد چند مین رسیدیم خونه فقط دلم

میخواست تو تنهاییم گریه کنم سریع رفتم تو اتاقم درو بستم

و خودمو انداختم رو تخت و اشک ریختم من این بچه رو نمی‌خوام چون قطعا خون اشام بدنیا میاد
با حالت زاری گریه کردم هق هقام سکوت اتاقو میشکست

از زبان تهیونگ:
خیلی خوشحال شدم که ا.ت حاملست به دنیل زنگ زدم و گفتم که ا.ت حاملست اونم گفت داره میاد طلسممو بشکنه

خیلی خوشحال بودم که قراره طلسمم بشکنه
خیلی استرس داشتم

با گوشیم کمی ور رفتم تا دنیل برسه
صدای آهنگ غمگینی از اتاق ا.ت میومد

هه دختره ناراحته همه ارزوشونه من بهشون نگاه کنم اونوقت این از من حامله شده داره زار میزنه
دیدگاه ها (۱۸)

عشق مشکی p30به ساعتم نگاه کردم ۴۰دقیقه گذشته بود که یهو صدای...

بچه ها بنظرتون فیک جدید بزارم یه چیزای توی ذهنم دارم

عشق مشکی p28چند مین بعد رسیدم به ساحل تهیونگم پشت سرم اومد ر...

عشق مشکی p27از دستشویی اومدم بیرون که با یکی برخورد کردم سرم...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط