'عشق آغشته به خون'
'عشق آغشته به خون'
P⁴⁴
#تابع_قوانین_ویسگون
___
جان:صبر میکنیم تا روز ازدواجتون و اون زمان درست موقع عقد همه رازهارو افشا میکنیم،اما تو و جینآئه نباید تو این زمان جلو بقیه باهم حرف بزنین جوری باشین که انگار الانم از هم متنفرین و باهم حرف نمیزنین،و منم میرم تا اون پسره رو پیدا کنم،اگه روز عقد جلو اون همه آدم نقشه ادوین رو بگیم خاندان 'لی' نابود میشه و دیگه نمیتونه به دنبال قدرت باشن پس این تنها راهه،و تو میتونی بجا آیماه با جینآئه ازدواج کنی.
تهیونگ:این چیزیه که تو ذهنته
جان:خودت چه!!چیزی تو سرته؟
تهیونگ:همین الان میرم و کله آیماه و ادوین رو از سرش جدا میکنم
جینآئه:فک میکنی شوخیه
تهیونگ:مگه تا الان داشتین جدی حرف میزدین.
جان:داداش چیزی خورده پسکلهت!
تهیونگ چند سرفه کوتاهی کرد و نگاهی به من انداخت،متقابل آبرو بالا انداختم
تهیونگ:باشه داشتم شوخی میکردم،نقشه خوبی بود اما تا زمان عقد،نمیتونم اون آیماه نچسب بچسب رو تحمل کنم
با شنیدن حرفش لبخند سراغ لبام اومد
جینآئه:ولی این تنها راهه،مگه نمیخوای بدون دخالت کسی زندگیمون رو کنیم پس باید واسش زحمت بکشیم آسون نیست ولی اونقدرم سخت نیست.
تهیونگ:میشه خلاصه بگی
جان:تو و جینآئه باهم حرف نمیزنین،زمانیکه ملکه باهات درمورد ازدواج با آیماه حرف زد عصبانی شو و هرچه دم دستت اومد رو پرت کن و بشکن..
تهیونگ:بشکنم!!
جان:نه شوخی کردم عصبانی شو خیلی زیاد و اون مکان رو ترک کن مطمئنم ملکه مانعت میشه و بهت التماس میکنه که قبول کنی،اونموقع به ملکه میگی نباید جینآئه رو اذیت کنه،و درمقابل احترام به جینآئه پیشنهاد اونارو قبول میکنی ممکنه بعد از یه هفته و یا حتی زودتر مراسم ازدواج تو قصر برگذار میشه و اونجا قبل عقد جینآئه همه چیو بهم میریزه و یا میتونه قبل اون آیماه رو قانع کنه که نباید باهات ازدواج کنه،تو این زمان منم میرم تا اون پسره رو پیدا کنم حداقل باید دليل اصلی این ماجرا رو بدونیم.
تهیونگ:باشه باشه الان یچیزی فهمیدم،اما اگه جواب نداد
جان:اگه طبق نقشه پیش نرفت،ما نمیتونیم ناامید بشیم،ما میدونیم که آیماه قربانی ادوینه،و ادوین آیماه رو توسط عشقش تهدید میکنه پس اگه شکست بخوریم بازم میتونیم از شر این دوتا خلاص بشیم.
__
صحبتا بیشتر از چیزی که باید میبود بود،و این باعث خستگی همهمون شده بود،جان نگاهی به ساعت انداخت ۳ صبح بود،دیر وقت بود،باید زودتر میخوابیدیم،تا فردا بهتر به کارامون میرسیدیم.
جان خمیازه کشید و با حالت که گیج خواب بود از روی کاناپه بلند شد و حین اینکه به سمت در میرفت و پشتش به ما بود دستِ تکون داد شب خوشِ گفت اتاق رو ترک کرد.
تهیونگ:اون یه دیوونهست.
با حرفش سرم رو برگردوندم به سمتش،چشماش قرمز شده بود و نیاز شدید به خواب داشت،باید میرفتم
جینآئه:منم باید برم،شب خوش
چند قدمِ از کاناپه دور شدم،با حلقه شدن دستِ دوری کمرم نفسم واسه چند ثانیه بریده شد،سرش رو به گردنم فرو کرد و بوسه سطحی روش زد و نزدیک گوشم زمزمه کرد
تهیونگ:به بوسههات نیاز دارم
گرما شدید بدنش تونست خیلی سریع بدنم رو تسخیر کنه اما نباید این اتفاق بیوفته
جینآئه:اینو بزار واسه زمانِ که مال هم شدیم.
دستم رو روی دستش که الانم دوری کمرم بود گذاشتم خواستم دستاش رو از دوری کمرم کنار بزنم اما مانع شد
تهیونگ:پس بزار فقط بغلت کنم،حداقل اینو نگو بعدی ازدواج، نمیتونم صبر کنم جینآئه چرا نمیتونم داشته باشمت!
غلط املایی بود معذرت 🤍💖
نظرتون؟؟
میدونم منتظر یه خواب شیرین بودین اما نه به این زودیااااا'یاععععع یاععععع'
با وجود اینکه مریضم و تو پارت قبل مشکلم رو گفتم اما سعی میکنم حداقل حداقل روز یه پارت بزارم،پس حمایت یادت نرههاااا...
فیک میخونی پس بپر تو پیجم بهت قول میدم وقتت رو با خوندن فیکم هدر نمیدی🤍
#جمهوری_اسلامی
P⁴⁴
#تابع_قوانین_ویسگون
___
جان:صبر میکنیم تا روز ازدواجتون و اون زمان درست موقع عقد همه رازهارو افشا میکنیم،اما تو و جینآئه نباید تو این زمان جلو بقیه باهم حرف بزنین جوری باشین که انگار الانم از هم متنفرین و باهم حرف نمیزنین،و منم میرم تا اون پسره رو پیدا کنم،اگه روز عقد جلو اون همه آدم نقشه ادوین رو بگیم خاندان 'لی' نابود میشه و دیگه نمیتونه به دنبال قدرت باشن پس این تنها راهه،و تو میتونی بجا آیماه با جینآئه ازدواج کنی.
تهیونگ:این چیزیه که تو ذهنته
جان:خودت چه!!چیزی تو سرته؟
تهیونگ:همین الان میرم و کله آیماه و ادوین رو از سرش جدا میکنم
جینآئه:فک میکنی شوخیه
تهیونگ:مگه تا الان داشتین جدی حرف میزدین.
جان:داداش چیزی خورده پسکلهت!
تهیونگ چند سرفه کوتاهی کرد و نگاهی به من انداخت،متقابل آبرو بالا انداختم
تهیونگ:باشه داشتم شوخی میکردم،نقشه خوبی بود اما تا زمان عقد،نمیتونم اون آیماه نچسب بچسب رو تحمل کنم
با شنیدن حرفش لبخند سراغ لبام اومد
جینآئه:ولی این تنها راهه،مگه نمیخوای بدون دخالت کسی زندگیمون رو کنیم پس باید واسش زحمت بکشیم آسون نیست ولی اونقدرم سخت نیست.
تهیونگ:میشه خلاصه بگی
جان:تو و جینآئه باهم حرف نمیزنین،زمانیکه ملکه باهات درمورد ازدواج با آیماه حرف زد عصبانی شو و هرچه دم دستت اومد رو پرت کن و بشکن..
تهیونگ:بشکنم!!
جان:نه شوخی کردم عصبانی شو خیلی زیاد و اون مکان رو ترک کن مطمئنم ملکه مانعت میشه و بهت التماس میکنه که قبول کنی،اونموقع به ملکه میگی نباید جینآئه رو اذیت کنه،و درمقابل احترام به جینآئه پیشنهاد اونارو قبول میکنی ممکنه بعد از یه هفته و یا حتی زودتر مراسم ازدواج تو قصر برگذار میشه و اونجا قبل عقد جینآئه همه چیو بهم میریزه و یا میتونه قبل اون آیماه رو قانع کنه که نباید باهات ازدواج کنه،تو این زمان منم میرم تا اون پسره رو پیدا کنم حداقل باید دليل اصلی این ماجرا رو بدونیم.
تهیونگ:باشه باشه الان یچیزی فهمیدم،اما اگه جواب نداد
جان:اگه طبق نقشه پیش نرفت،ما نمیتونیم ناامید بشیم،ما میدونیم که آیماه قربانی ادوینه،و ادوین آیماه رو توسط عشقش تهدید میکنه پس اگه شکست بخوریم بازم میتونیم از شر این دوتا خلاص بشیم.
__
صحبتا بیشتر از چیزی که باید میبود بود،و این باعث خستگی همهمون شده بود،جان نگاهی به ساعت انداخت ۳ صبح بود،دیر وقت بود،باید زودتر میخوابیدیم،تا فردا بهتر به کارامون میرسیدیم.
جان خمیازه کشید و با حالت که گیج خواب بود از روی کاناپه بلند شد و حین اینکه به سمت در میرفت و پشتش به ما بود دستِ تکون داد شب خوشِ گفت اتاق رو ترک کرد.
تهیونگ:اون یه دیوونهست.
با حرفش سرم رو برگردوندم به سمتش،چشماش قرمز شده بود و نیاز شدید به خواب داشت،باید میرفتم
جینآئه:منم باید برم،شب خوش
چند قدمِ از کاناپه دور شدم،با حلقه شدن دستِ دوری کمرم نفسم واسه چند ثانیه بریده شد،سرش رو به گردنم فرو کرد و بوسه سطحی روش زد و نزدیک گوشم زمزمه کرد
تهیونگ:به بوسههات نیاز دارم
گرما شدید بدنش تونست خیلی سریع بدنم رو تسخیر کنه اما نباید این اتفاق بیوفته
جینآئه:اینو بزار واسه زمانِ که مال هم شدیم.
دستم رو روی دستش که الانم دوری کمرم بود گذاشتم خواستم دستاش رو از دوری کمرم کنار بزنم اما مانع شد
تهیونگ:پس بزار فقط بغلت کنم،حداقل اینو نگو بعدی ازدواج، نمیتونم صبر کنم جینآئه چرا نمیتونم داشته باشمت!
غلط املایی بود معذرت 🤍💖
نظرتون؟؟
میدونم منتظر یه خواب شیرین بودین اما نه به این زودیااااا'یاععععع یاععععع'
با وجود اینکه مریضم و تو پارت قبل مشکلم رو گفتم اما سعی میکنم حداقل حداقل روز یه پارت بزارم،پس حمایت یادت نرههاااا...
فیک میخونی پس بپر تو پیجم بهت قول میدم وقتت رو با خوندن فیکم هدر نمیدی🤍
#جمهوری_اسلامی
۲۳.۷k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.