طعم عشق 🤍
طعم عشق 🤍
#part_2
Atusa💖
اومدم بیرون رفتم سمت کمدم یه زیر مانتویی خوشگل مشکی پوشیدم با یه شلوار چاک دار مشکی بعدشم موهامو خشک کردم و نشستم جلو آیینه به آرایش کردن ، دیانا رو هم صدا زدم بیاد آرایش کنیم و باهم بریم دنبال کار .. خلاصه اومد باهام آرایش کردیم و تیپ های خفنی زدیم رفتیم بیرون که چشم همه پسرا شده بود به چهار تا .
سوار تاکسی شدیم و حرکت کردیم
diyana🤍
آقا ببخشید همین جا پیاده میشیم ...
راننده: چشم بفرمایید
- کرایه رو هم دادیم و رفتیم .. رسیدیم به یه پاساژ که توش یه مغازه بود پر از لباس های ست خوشگل ✨
عه آتوسا آتوسا بیا اینجا چه ست های خفنی بیا بریم تو خوشگلن هااا
وارد مغازه شدیم با چند تا پسر مواجه شدیم که از بالا تا پایین مارو نگاه میکردن.
الکی به آتوسا گفتم یه چیزی تو ماشینم جا گذاشتم بریم بیاریم و بیایم ست بگیریم
آتوسا:بریم
رسیدیم وسط پاساژ به آتوسا گفتم دیوونه الکی گفتم ،، آتوسا اینا خیلی مشکوک میزدن اگه بیشتر میموندیم یه اتفاقی می افتاد ...
آتوسا: تو دیوونه ای کاری با ما ندارن که
دیانا : حعی چی بگم 🥲 تو فقط حواست به لباسا بود .. ولی من حواسم به این لاشی ها هم بود ، انگاری تازه چشماشون وا شده بود 😬
آتوسا : همه اینجورین ..!
دیانا: میدونم .. ولی اینا دیگه افتضاح بودن 🤌🏻
بریم جاهای دیگه هم بگردیم چیز های خوبی میاد دستمون ...!
آتوسا : اوکی بریم .
diyana🤍
چشمم خورد به یه کافه که رو درش نوشته بود به یک کارمند زن نیازمندیم..
عه عه آتوسا اونجا رو ، آگهی زدن بریم تو ببینم چی میگه .
رفتیم تو به یکی از گارسون ها گفتم ببخشید آقا آکهی زده بودید خواستم شرایطش ببینم...
گارسون : از اون آقا بپرسید .
دیانا : اوکی ممنون
سلام ببخشید آقا میخواستم شرایط آگهی رو ببینم .
آقا : بله . فقط شما دو نفر هستید .. )
آتوسا: ببخشید ایشون میخوان استخدام بشن بنده خودم شاغلم ...
آقا : آها خیلی هم خوب اجازه بدید فرم رو بیارم خدمتتون
- خیلی هم ممنون
اومدم آتوسا رو کشوندم اون ور بش گفتم چرا ت گفتی من شاغلم نمیای سرکار ؟
آتوسا : نه عزیزم من میرم جای دیگه اینجا رو چون تو دوسش داشتی پس تو برو ❤️ نگران من نباش 🥲
- مرسی که هستی 🤍
حالا بیا بشینیم یه قهوه سفارش بدیم 🤍
ادامه دارد ..!(پایان پارت دوم)
@Ardiya_ad
حمایتم کنید 🥺🤍
کامنت 🦋
#part_2
Atusa💖
اومدم بیرون رفتم سمت کمدم یه زیر مانتویی خوشگل مشکی پوشیدم با یه شلوار چاک دار مشکی بعدشم موهامو خشک کردم و نشستم جلو آیینه به آرایش کردن ، دیانا رو هم صدا زدم بیاد آرایش کنیم و باهم بریم دنبال کار .. خلاصه اومد باهام آرایش کردیم و تیپ های خفنی زدیم رفتیم بیرون که چشم همه پسرا شده بود به چهار تا .
سوار تاکسی شدیم و حرکت کردیم
diyana🤍
آقا ببخشید همین جا پیاده میشیم ...
راننده: چشم بفرمایید
- کرایه رو هم دادیم و رفتیم .. رسیدیم به یه پاساژ که توش یه مغازه بود پر از لباس های ست خوشگل ✨
عه آتوسا آتوسا بیا اینجا چه ست های خفنی بیا بریم تو خوشگلن هااا
وارد مغازه شدیم با چند تا پسر مواجه شدیم که از بالا تا پایین مارو نگاه میکردن.
الکی به آتوسا گفتم یه چیزی تو ماشینم جا گذاشتم بریم بیاریم و بیایم ست بگیریم
آتوسا:بریم
رسیدیم وسط پاساژ به آتوسا گفتم دیوونه الکی گفتم ،، آتوسا اینا خیلی مشکوک میزدن اگه بیشتر میموندیم یه اتفاقی می افتاد ...
آتوسا: تو دیوونه ای کاری با ما ندارن که
دیانا : حعی چی بگم 🥲 تو فقط حواست به لباسا بود .. ولی من حواسم به این لاشی ها هم بود ، انگاری تازه چشماشون وا شده بود 😬
آتوسا : همه اینجورین ..!
دیانا: میدونم .. ولی اینا دیگه افتضاح بودن 🤌🏻
بریم جاهای دیگه هم بگردیم چیز های خوبی میاد دستمون ...!
آتوسا : اوکی بریم .
diyana🤍
چشمم خورد به یه کافه که رو درش نوشته بود به یک کارمند زن نیازمندیم..
عه عه آتوسا اونجا رو ، آگهی زدن بریم تو ببینم چی میگه .
رفتیم تو به یکی از گارسون ها گفتم ببخشید آقا آکهی زده بودید خواستم شرایطش ببینم...
گارسون : از اون آقا بپرسید .
دیانا : اوکی ممنون
سلام ببخشید آقا میخواستم شرایط آگهی رو ببینم .
آقا : بله . فقط شما دو نفر هستید .. )
آتوسا: ببخشید ایشون میخوان استخدام بشن بنده خودم شاغلم ...
آقا : آها خیلی هم خوب اجازه بدید فرم رو بیارم خدمتتون
- خیلی هم ممنون
اومدم آتوسا رو کشوندم اون ور بش گفتم چرا ت گفتی من شاغلم نمیای سرکار ؟
آتوسا : نه عزیزم من میرم جای دیگه اینجا رو چون تو دوسش داشتی پس تو برو ❤️ نگران من نباش 🥲
- مرسی که هستی 🤍
حالا بیا بشینیم یه قهوه سفارش بدیم 🤍
ادامه دارد ..!(پایان پارت دوم)
@Ardiya_ad
حمایتم کنید 🥺🤍
کامنت 🦋
۳.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.