"عشق آغشته به خون "
"عشق آغشته به خون "
P¹³
-_-
_____
خونهی بود با هال کوچیک..خونه بهم ریختهی بود انگار سالهاست کسی توش زندگی نکرده..
جینآئه رو رویکاناپه خوابوندم و روم رو به سمت جان آیماه که پشت سرم ایستاده بودن برگردوندم..
تهیونگ:جان شومینه رو روشن کن..و تو آیماه..نگاهی به خونه بیانداز ببین میشه دارو چیزی پیدا کرد..و اگه تونستی یه دست لباس واسه جینآئه پیدا کن..سردشه..
جان مث همیشه بدون چون و چرا حرفم رو گوش کرد و رفت دنبال کاری که بهش گفته بودم..
اما آیماه دستاش رو روی سینهاش قفل کرد و با حالت جدیت گفت
آیماه:من!!!مگه من خدمتکارشم!
تهیونگ:کاری که گفتم رو انجام بدی
آیماه:واسه چی؟
تهیونگ:چون من بهت دستور میدم
آیماه:منو تو یه سطحیم و تو حق نداری واسه خدمتکار به یه شاهزاده دستور بدی.
تهیونگ:پس گمشو..فهمیدی..
آیماه:گمشم!!من قراره همسر آینده تو بشم..
تهیونگ:نمیشی،و قرار نیست هیچوقت بشی..زندگی منه خودم واسه خودم تصمیم میگیرم
آیماه:میدونم چرا منو نمیخوای..اما بدون شاه نمیزاره..هيچوقت نمیزاره
تهیونگ:گفتم خودم تصمیم میگیرم حتی اگه به قیمت جونم باشه.
آیماه:خود دانی،اما بدون رسیدن به جینآئه..سختهتر از چیزیه که فکرش رو میکنی..و من یکی از موانع سرراهتم..هیچوقت نمیزارم..اگه تو مال من نشی..نمیزارممال جینآئه یا هرکس دیگه بشی.
تهیونگ:فقط گمشو.
گوشه لباسش رو تو دستش گرفت و رفت به سمت پله ها..چندتا از پله هارو رفته بالا ایستاد و نگام کرد..
نگام رو ازش گرفتم و به جینآئه دادم که راه افتاد.
جان که تا اونموقع دعوا منو آیماه رو نگاه میکرد..با حرفم کارش رو شروع کرد
تهیونگ:میخوای تورو هم دعوا کنم!
دست به کار شد و شومینه رو با چوب های که از بیرون خونه پیدا کرده بود روشن کرد..
تهیونگ:مواظب جینآئه باش..میرم یه نگاهی به خونه بیاندازم شاید دارو چیزی پیدا کنم.
جان:باشه..
به سمت کشو های که گوشه هال بود رفتم دونه دونه همه رو نگاه کردم اما بجز خاک و کثیفی چیزی دیگه توش نبود..دوباره بستمشون و راهم رو به سمت پلهها که منو به طبقه دوم میرسوند گرفتم..بعد از رسیدن به طبقه دوم..به اولین اتاق که تو راهرو بود سر زدم..نتونستم چیزی پیدا کنم..اتاق رو ترک کردم و وارد اتاق دوم شدم..با دیدن کشوهاش چندتا گیاه قرمز رنگ پیدا کردم..همشون رو برداشتم و برگشتم هال..
اون گیاه های که تو دستم بود رو روی میز گذاشتم و جان رو صدا زدم
تهیونگ:هی جان یه لحظه بیا..
جان:چیزی شده
تهیونگ:میدونی اینا چیه؟
جان:اوه!!!آره،بهش میگن گیاه مُرده..واسه زخم خوبه باعث میشه زودتر خوب بشه و عفونت نکنه.
تهیونگ:پس میشه باهاش زخم جینآئه رو درمان کرد
جان:آره،فقط باید اول خوردش کرد و بعدش جوشوندیش و اونموقع یه پارچه رو تو ظرف آب گیاه بزار تا خیس بشه و بعدش روی زخم بزار.
تهیونگ:میشه آمادهاش کنی.
جان:البته
غلط املایی بود معذرت 💫
P¹³
-_-
_____
خونهی بود با هال کوچیک..خونه بهم ریختهی بود انگار سالهاست کسی توش زندگی نکرده..
جینآئه رو رویکاناپه خوابوندم و روم رو به سمت جان آیماه که پشت سرم ایستاده بودن برگردوندم..
تهیونگ:جان شومینه رو روشن کن..و تو آیماه..نگاهی به خونه بیانداز ببین میشه دارو چیزی پیدا کرد..و اگه تونستی یه دست لباس واسه جینآئه پیدا کن..سردشه..
جان مث همیشه بدون چون و چرا حرفم رو گوش کرد و رفت دنبال کاری که بهش گفته بودم..
اما آیماه دستاش رو روی سینهاش قفل کرد و با حالت جدیت گفت
آیماه:من!!!مگه من خدمتکارشم!
تهیونگ:کاری که گفتم رو انجام بدی
آیماه:واسه چی؟
تهیونگ:چون من بهت دستور میدم
آیماه:منو تو یه سطحیم و تو حق نداری واسه خدمتکار به یه شاهزاده دستور بدی.
تهیونگ:پس گمشو..فهمیدی..
آیماه:گمشم!!من قراره همسر آینده تو بشم..
تهیونگ:نمیشی،و قرار نیست هیچوقت بشی..زندگی منه خودم واسه خودم تصمیم میگیرم
آیماه:میدونم چرا منو نمیخوای..اما بدون شاه نمیزاره..هيچوقت نمیزاره
تهیونگ:گفتم خودم تصمیم میگیرم حتی اگه به قیمت جونم باشه.
آیماه:خود دانی،اما بدون رسیدن به جینآئه..سختهتر از چیزیه که فکرش رو میکنی..و من یکی از موانع سرراهتم..هیچوقت نمیزارم..اگه تو مال من نشی..نمیزارممال جینآئه یا هرکس دیگه بشی.
تهیونگ:فقط گمشو.
گوشه لباسش رو تو دستش گرفت و رفت به سمت پله ها..چندتا از پله هارو رفته بالا ایستاد و نگام کرد..
نگام رو ازش گرفتم و به جینآئه دادم که راه افتاد.
جان که تا اونموقع دعوا منو آیماه رو نگاه میکرد..با حرفم کارش رو شروع کرد
تهیونگ:میخوای تورو هم دعوا کنم!
دست به کار شد و شومینه رو با چوب های که از بیرون خونه پیدا کرده بود روشن کرد..
تهیونگ:مواظب جینآئه باش..میرم یه نگاهی به خونه بیاندازم شاید دارو چیزی پیدا کنم.
جان:باشه..
به سمت کشو های که گوشه هال بود رفتم دونه دونه همه رو نگاه کردم اما بجز خاک و کثیفی چیزی دیگه توش نبود..دوباره بستمشون و راهم رو به سمت پلهها که منو به طبقه دوم میرسوند گرفتم..بعد از رسیدن به طبقه دوم..به اولین اتاق که تو راهرو بود سر زدم..نتونستم چیزی پیدا کنم..اتاق رو ترک کردم و وارد اتاق دوم شدم..با دیدن کشوهاش چندتا گیاه قرمز رنگ پیدا کردم..همشون رو برداشتم و برگشتم هال..
اون گیاه های که تو دستم بود رو روی میز گذاشتم و جان رو صدا زدم
تهیونگ:هی جان یه لحظه بیا..
جان:چیزی شده
تهیونگ:میدونی اینا چیه؟
جان:اوه!!!آره،بهش میگن گیاه مُرده..واسه زخم خوبه باعث میشه زودتر خوب بشه و عفونت نکنه.
تهیونگ:پس میشه باهاش زخم جینآئه رو درمان کرد
جان:آره،فقط باید اول خوردش کرد و بعدش جوشوندیش و اونموقع یه پارچه رو تو ظرف آب گیاه بزار تا خیس بشه و بعدش روی زخم بزار.
تهیونگ:میشه آمادهاش کنی.
جان:البته
غلط املایی بود معذرت 💫
۷.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.