ادامه داستان

ادامه داستان

p 27

داخل خونه

یونا: فیلیکس از دهنت خون میاد بیا مرحم بزنم به لبت

فیلیکس: مرسی عزیزم

یونا: خواهش میکنم

(یونا مرحم زد روی لب فیلیکس همین موقع هم کوک اومد کوک خیلی خیلی حسودیش شد عصبانی هم شد)

کوک: یونا داری چیکار میکنی

یونا: دارم مرحم به زخم فیلیکس میزنم

(کوک دست یونا رو گرفت و بردش داخل اتاق و وحشیانه میبوسیدش)


اگه کامنت بزارید احتمال اینکه پارت بعدی رو بزارم بیشتر میشه ❤🍓

لطفا حمایت کنید ❤🫰🏻💕
دیدگاه ها (۱)

ادامه داستان p28( کوک سعی داشت لباس یونا رو در بیاره که...) ...

ادامه داستان p۲۹( یونا بلند شد که بره آب بخوره که تعادلشو از...

ادامه داستان p26یونا: کوک مطمئنی حالت خوبه کوک: بهت نیاز دار...

ادامه داستان p25نامجون: بیاین بریم یونا: باشه بریم داخل ماشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط