پارت211
#پارت211
_پاشو ببینم ،
خجالت نمیکشه ، دومتر قدشه ، عین دخترا واسه من صورتش قرمز میشه !
روزبه بلند خندید که مرتضی وارد آشپزخانه شد.
_به به ، به به ! خوب مادر و پسری با هم خلوت کردین!
رعنا دست هایش را در هوا تکان داد و گفت:
_میخواستی زودتر برسی!
مرتضی سرش را تکان داد وگفت :
_عه حالا دیگ اینجوریه؟
_زورمون زیاده آقا چیکار کنیم دیگ .
روزبه_ من ساعت چهار تمرین دارم!
رعنا چشم غره ای رفت و مرتضی ضربه ای به پشت گردن روزبه زد.
مرتضی_نیومده میخوای بری؟
دستش را به گردنش گرفت و جای دست پدرش را ماساژ داد.
_خو تقصیر من چیه که میزنید؟
تمرینه دیگ ، نمیشه ک نرم!
فاطمه وارد آشپزخانه شدو شهان را به دست روزبه داد و گفت :
_یکمم با این بازی کن !
منم سر رات برسون خونه ، احسان ک کار داشت رفت .
شهان را روی میز گذاشت و لپش را کشید!
_عشقِ دایی!
پ حاظر شو بریم وقت ندارم !
رعنا ظرفی جلوی روزبه گذاشت و گفت :
_اینم ببر واسه فرشید!
ناهار که نیومد اینجا !
روزبه سری تکان داد و لپ شهان را گاز کوچکی،گرفت .
...
_پاشو ببینم ،
خجالت نمیکشه ، دومتر قدشه ، عین دخترا واسه من صورتش قرمز میشه !
روزبه بلند خندید که مرتضی وارد آشپزخانه شد.
_به به ، به به ! خوب مادر و پسری با هم خلوت کردین!
رعنا دست هایش را در هوا تکان داد و گفت:
_میخواستی زودتر برسی!
مرتضی سرش را تکان داد وگفت :
_عه حالا دیگ اینجوریه؟
_زورمون زیاده آقا چیکار کنیم دیگ .
روزبه_ من ساعت چهار تمرین دارم!
رعنا چشم غره ای رفت و مرتضی ضربه ای به پشت گردن روزبه زد.
مرتضی_نیومده میخوای بری؟
دستش را به گردنش گرفت و جای دست پدرش را ماساژ داد.
_خو تقصیر من چیه که میزنید؟
تمرینه دیگ ، نمیشه ک نرم!
فاطمه وارد آشپزخانه شدو شهان را به دست روزبه داد و گفت :
_یکمم با این بازی کن !
منم سر رات برسون خونه ، احسان ک کار داشت رفت .
شهان را روی میز گذاشت و لپش را کشید!
_عشقِ دایی!
پ حاظر شو بریم وقت ندارم !
رعنا ظرفی جلوی روزبه گذاشت و گفت :
_اینم ببر واسه فرشید!
ناهار که نیومد اینجا !
روزبه سری تکان داد و لپ شهان را گاز کوچکی،گرفت .
...
۱.۷k
۲۶ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.