fr

_fr4._:
#پارت210

_بیا اینجا بشین قشنگ واسم توضیح بده ببینم!

روزبه باخنده پشت میز وسطِ آشپزخانه نشست و گفت:

_بابا شاکی نشه اومدیم اینجا خلوت کردیم!

رعنا خندید و گفت :

_طفره نرو !
کی هست اینی که پسندیدی؟

روزبه دست هایش را روی میز در هم قلاب کرد و کمی به جلو خم شد.

_مامان! بزار اول یکم توضیح بدم!

رعنا فقط لبخند زد و به صورت روزبه دقیق شد!
انگار که میخواست ، از حالاتِ صورتش به علاقه و حسش نسبت به دختری که نظرش را جلب کرده بود پی ببرد.

نفس عمیقی کشید و گفت:

_مامان من هنوز نمیدونم اون بهم حسی داره یانه!

مکثی کرد و باز عمیق نفس کشید!

_فقط میدونم که ...
که من ، .. من ازش خ...خوشم میاد!

دستی به پیشانی اش کشید!

_غریبه نیست!
میشناسیش !
ولی خب زیادم آشنا نیست!

رعنا چشم هایش را ریز کرد و گفت :

_خب؟ اون کیه؟

+مهرنوش! نوه ی دوست آقاجون!

رعنا لبخندی زد و به صندلی تکیه داد.

_آخ که پسرم رو در به در کرده !

روزبه دست هایش را جلوی صورتش گرفت و معترض گفت :

_ماماااااااان !

...
دیدگاه ها (۴)

#پارت211_پاشو ببینم ،خجالت نمیکشه ، دومتر قدشه ، عین دخترا و...

_fr4._:#پارت212با رعنا و مرتضی خداحافظی کرد و شهان را به دست...

#پارت209وارد آشپزخانه شد !رعنا را مشغول تمیز کردن ظرف های غذ...

#پارت208_بده من این خوشگلِ دایی رو !مشغول بازی با شهان بود ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط