کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است

کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است،
از جواهر خانه ی خالی نگهبانی بس است!
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین،
آبرو داری کن ای زاهد،مسلمانی بس است!!
خلق دل سنگ اند و من آئینه با خود می برم،
بشکنیدم دوستان، دشنام پنهانی بس است!!
یوسف از تعـبیر خواب مصریان دل سـرد شد،
هفتصد سال است می بارد، فراوانی بس است!
نسل پشت نسل تنها امتحان پس می دهیم،
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است!
بـر سر خوان تـو تنها کفر نعمت می کنیم،
سفره ات را جمع کن ای عشق،مهمانی بس است!!

،، فاضل نظری
دیدگاه ها (۱)

هرچند حیا می‌کند از بوسه‌ی ما دوستدلتنگی ما بیشتر از دلهره‌ی...

آنڪہ عمرے بـہ ڪمین بود،بـہ دام افٺادہچشم آهو بـہ شڪار آمدہ،م...

با یقین آمده بودیم و مردد رفتیمبه خیابان شلوغی که نباید رفتی...

آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی‌ستدربه‌در در پی گم کردن مقصد ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط