Part 6
Part 6
ات رفت بالا و خوابید
ویو ات
جیمسن اومد منو صدا زد ساعت ۳:۳۰ بود
ات:جیمیننننننننننن چراااا دیرررر بیدارمممممم کردیییییی*داد*
جیمین:اااااااا کر شدم بچه ببخشید پاشو آماده شو ساعت ۴:۴۵ حرکت میکنیم
ات:اوففف جیمینننن باشه حالا برو بیرون
جیمین رفت بیرون منم بلند شدم رفتم صورتم و شستم موهام و بافتم آرایش ملایم کردم به یه خط چشم تقریبا بلند یه کفش پاشنه بلند انتخاب کردم و لباس رسمی انتخاب کردم ساعت ۴:۴۵ بود من هنوز لباس نپوشیده بودم جیمین اومد بالا تو اتاقم
جیمین:ات هنوز آماده نشدی؟*تعجب*
ات:فقط لباس مونده بهت گفته بودم ۳ منو بیدار کن تو بیدار نکردی به من چه برو میخوام لباس بپوشم
جیمین رفت بیرون بعد ۱۰ دقیقه لباس پوشیدنم تموم شد رفتم از اتاقم بیرون که دیدم جیمین دم در اتاقم وایستاده
جیمین:واییی شاهزاده میخواستین اصلا نیاین من خودم منشی خودم میشم
ات:حالا که اومدم چرا نمیریم؟
جیمین:خیلی.... دهن آدم و باز میکنی بدو بریم من ساعت ۵ جلسه دارم و توهم توش حضور داری
ات:بریمممم
جیمین:بریم
رفتیم پایین سوار ماشین شدیم منو جیمین تو یه ماشین بقیه هم تو یه ماشین دیگه مثل اینکه قرار بود بقیه دوست های جیمین هم بیان
پرش زمانی به موقع رسیدن به شرکت ساعت ۵:۰۵
ویو ات
جیمین دیرش شده بود
جیمین:ات بدو بریم جلسه شروع شد
منو جیمین و با بچه ها رفتیم سمت اتاق جلسه همین که وارد شدیم یه دختره اومد جیمین و بغل کرد
لیا*اون دختره*:سلام ددی
تا اینو گفت نمیدونم چرا ناراحت شدم از قیافم معلوم بود ناراحت شدم جیمین سریع از خودش جداش کرد
جیمین:لیا داری از حدت میگذری من بهت گفتم منو ددی صدا نکن رئیس پارک فهمیدی؟
لیا:آخه جیمین منو تو چند وقت باهم بودیم
جیمین:این دلیل نمیشه که منو ددی صدا بزنی فهمیدی؟*داد*
لیا:آره
جیمین:نشنیدم؟
لیا:چشم رئیس پارک
جیمین:آفرین
ات:جیمین من کجا بشینم؟
جیمین:کنار من
لیا:مگه رئیس پارک نگفتن جیمین صداشون نزنیم گفتن بگیم رئیس پارک بگو دهنت عادت کنه
ات:ببخشید ولی جیمین خودش گفت جیمین صداش کنم تو بگو دهنت عادت کنه
لیا که کنف شده بود رفت یه جا نشست که جیمین دقیقا همونجا مینشست منو جیمین کنار هم نشستیم لیا کنار جیمین بود جیمین منو معرفی کرد و گفت از این به بعد منشیشم همینطوری داشتیم حرف میزدیم که جیمین دستش رو گذاشت رو رونم با تعجب برگشتم سمتش اومد دم گوشم
جیمین:چند دقیقه تحمل کن برای اینکه لیا فک کنه من با تو ام این کارو کردم ببخشید
سرم رو به معنی اوکی تکون دادم
اول لایک بعد پارت بعدی
ات رفت بالا و خوابید
ویو ات
جیمسن اومد منو صدا زد ساعت ۳:۳۰ بود
ات:جیمیننننننننننن چراااا دیرررر بیدارمممممم کردیییییی*داد*
جیمین:اااااااا کر شدم بچه ببخشید پاشو آماده شو ساعت ۴:۴۵ حرکت میکنیم
ات:اوففف جیمینننن باشه حالا برو بیرون
جیمین رفت بیرون منم بلند شدم رفتم صورتم و شستم موهام و بافتم آرایش ملایم کردم به یه خط چشم تقریبا بلند یه کفش پاشنه بلند انتخاب کردم و لباس رسمی انتخاب کردم ساعت ۴:۴۵ بود من هنوز لباس نپوشیده بودم جیمین اومد بالا تو اتاقم
جیمین:ات هنوز آماده نشدی؟*تعجب*
ات:فقط لباس مونده بهت گفته بودم ۳ منو بیدار کن تو بیدار نکردی به من چه برو میخوام لباس بپوشم
جیمین رفت بیرون بعد ۱۰ دقیقه لباس پوشیدنم تموم شد رفتم از اتاقم بیرون که دیدم جیمین دم در اتاقم وایستاده
جیمین:واییی شاهزاده میخواستین اصلا نیاین من خودم منشی خودم میشم
ات:حالا که اومدم چرا نمیریم؟
جیمین:خیلی.... دهن آدم و باز میکنی بدو بریم من ساعت ۵ جلسه دارم و توهم توش حضور داری
ات:بریمممم
جیمین:بریم
رفتیم پایین سوار ماشین شدیم منو جیمین تو یه ماشین بقیه هم تو یه ماشین دیگه مثل اینکه قرار بود بقیه دوست های جیمین هم بیان
پرش زمانی به موقع رسیدن به شرکت ساعت ۵:۰۵
ویو ات
جیمین دیرش شده بود
جیمین:ات بدو بریم جلسه شروع شد
منو جیمین و با بچه ها رفتیم سمت اتاق جلسه همین که وارد شدیم یه دختره اومد جیمین و بغل کرد
لیا*اون دختره*:سلام ددی
تا اینو گفت نمیدونم چرا ناراحت شدم از قیافم معلوم بود ناراحت شدم جیمین سریع از خودش جداش کرد
جیمین:لیا داری از حدت میگذری من بهت گفتم منو ددی صدا نکن رئیس پارک فهمیدی؟
لیا:آخه جیمین منو تو چند وقت باهم بودیم
جیمین:این دلیل نمیشه که منو ددی صدا بزنی فهمیدی؟*داد*
لیا:آره
جیمین:نشنیدم؟
لیا:چشم رئیس پارک
جیمین:آفرین
ات:جیمین من کجا بشینم؟
جیمین:کنار من
لیا:مگه رئیس پارک نگفتن جیمین صداشون نزنیم گفتن بگیم رئیس پارک بگو دهنت عادت کنه
ات:ببخشید ولی جیمین خودش گفت جیمین صداش کنم تو بگو دهنت عادت کنه
لیا که کنف شده بود رفت یه جا نشست که جیمین دقیقا همونجا مینشست منو جیمین کنار هم نشستیم لیا کنار جیمین بود جیمین منو معرفی کرد و گفت از این به بعد منشیشم همینطوری داشتیم حرف میزدیم که جیمین دستش رو گذاشت رو رونم با تعجب برگشتم سمتش اومد دم گوشم
جیمین:چند دقیقه تحمل کن برای اینکه لیا فک کنه من با تو ام این کارو کردم ببخشید
سرم رو به معنی اوکی تکون دادم
اول لایک بعد پارت بعدی
۱۵.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.