+عشق چیه؟
+عشق چیه؟
_عشق...
عشق مثل آپاندیسه،بودو نبودش فرقی نداره
ولی اگه پر بشه میکشتت
+تو چیکار کردی؟
_من گذاشتم پر شد و در آخر کشتم
+چرا؟چرا نمیزاری کمکت کنم
_چون من ازش لذت میبرم
من شب تیرم رو به کسی دادم که فردا صبحش تو قلبم خالیش کرد
+تیر؟کدوم تیر؟
_یه نقش تو مافیا زودیاک بود که سه تا تیر داشت بهش میگفتن تفنگدار
دوتا از تیراش مشقی بود و یکیش جنگی
من تیر جنگیم رو تو شب اول بهش دادم و اون فردا صبحش تو قلبم خالیش کردو رفت
+پس اون دوتا مشقیت؟
_وقتی تیر اصلیم رو دادم دیگه اون تیرا ارزش نداره
درست مثل عاشق شدنه
ما بارها و بارها اون تیر مشقی رو به بعضیا میدیم و اونا وقتی بهمون میزننش دردش مارو نمیکشه ولی یه جای از زندگی یه نفر میاد که تیر اصلیت رو بهش میدی و وقتی بهت میزنتش تورو میکشه،من اول بازیم اون تیر رو بهش دادم و از استفاده تیرای دیگم محروم شدم
+تو ناآگاه اون تیرو بهش دادی؟
_نه من کاملا به کردم آگاه بودم
+چرا خب این کارو کردی وقتی میدونستی درد داره؟
_من اول زندگیم تجربش کردم که دیگه هیچی برای از دست دادن نداشته باشم
که دیگه هیچکس به عنوان نقطه ضعف بر الیهم استفادش نکنه
+چند سالته؟
_¹⁵
+روحت؟
_زیاد
+میخوای درمانت بشم؟
_نه
+چرا؟بزار کمکت کنم بزار از این درد نجاتت بدم
_من به این درد مبتلام،دچارش شدم
+ولی...
_نه،نزار زندگی تورو به اشتباه به ایستگاه من بیاره
+من میخوام تیر اصلیم رو بدم به تو
_نه،برو به کسی بدش که ازش دربرابر خودت استفادش نکنه
+...
_برو ژان باپتیست بزار تو عشق ناپلئونم بمیرم
«اوژنی هنوزم عاشقه»
_عشق...
عشق مثل آپاندیسه،بودو نبودش فرقی نداره
ولی اگه پر بشه میکشتت
+تو چیکار کردی؟
_من گذاشتم پر شد و در آخر کشتم
+چرا؟چرا نمیزاری کمکت کنم
_چون من ازش لذت میبرم
من شب تیرم رو به کسی دادم که فردا صبحش تو قلبم خالیش کرد
+تیر؟کدوم تیر؟
_یه نقش تو مافیا زودیاک بود که سه تا تیر داشت بهش میگفتن تفنگدار
دوتا از تیراش مشقی بود و یکیش جنگی
من تیر جنگیم رو تو شب اول بهش دادم و اون فردا صبحش تو قلبم خالیش کردو رفت
+پس اون دوتا مشقیت؟
_وقتی تیر اصلیم رو دادم دیگه اون تیرا ارزش نداره
درست مثل عاشق شدنه
ما بارها و بارها اون تیر مشقی رو به بعضیا میدیم و اونا وقتی بهمون میزننش دردش مارو نمیکشه ولی یه جای از زندگی یه نفر میاد که تیر اصلیت رو بهش میدی و وقتی بهت میزنتش تورو میکشه،من اول بازیم اون تیر رو بهش دادم و از استفاده تیرای دیگم محروم شدم
+تو ناآگاه اون تیرو بهش دادی؟
_نه من کاملا به کردم آگاه بودم
+چرا خب این کارو کردی وقتی میدونستی درد داره؟
_من اول زندگیم تجربش کردم که دیگه هیچی برای از دست دادن نداشته باشم
که دیگه هیچکس به عنوان نقطه ضعف بر الیهم استفادش نکنه
+چند سالته؟
_¹⁵
+روحت؟
_زیاد
+میخوای درمانت بشم؟
_نه
+چرا؟بزار کمکت کنم بزار از این درد نجاتت بدم
_من به این درد مبتلام،دچارش شدم
+ولی...
_نه،نزار زندگی تورو به اشتباه به ایستگاه من بیاره
+من میخوام تیر اصلیم رو بدم به تو
_نه،برو به کسی بدش که ازش دربرابر خودت استفادش نکنه
+...
_برو ژان باپتیست بزار تو عشق ناپلئونم بمیرم
«اوژنی هنوزم عاشقه»
۲۷۱
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.