BTS, Roman
زندگی_من
#پارت_هفدهم
بعد شام به اتاقم رفتم تا یک کاری رو برای فردا انجام بدم بعدش برم یک دوش بگیرم.
از اتاقم خارج شدم و با حوله به سمت حموم رفتم. همینکه درب و باز کردم یوشی رو پشت درب دیدم. با دیدنش کفرم گرفت[این اینجا چه غلطی میکنه! مگه خانوم چو نگفته بود نباید اینجا حموم کنه!]
من- تو اینجا چیکار میکنی؟؟!
یوشی- ب..ببخشید فقط خواستم یکم..
دیگه ادامه نداد. داشتم منفجر میشدم. اینجا خونه منه، هیچکس حق این و نداره که توی خونم پرسه بزنه، چه برسه به یک غریبه!
من- یکم چی؟؟
بلافاصله به صورت سجده جلوم خم شد و عذر خواهی کرد.
یوشی- لطفا من و ببخشید. قصد فضولی نداشتم. خواهش میکنم ببخشیدم
به سرعت از حموم خارج شدم. نمیخواستم بیشتر از این اذیتش کنم. اون الان نیاز به همدم داشت، نیاز به آرامش.. [پس آروم باش تهیونگ]
با صدای درب و پاهاش، فهمیدم که داخل اتاقش شده و درب و بسته.
دیگه نمیتونم برم حموم، دیگه از بودنش میترسم.
چند دقیقه بعد از اتاقم خارج شدم. میخواستم کارای فردا رو انجام بدم و یک شکلات داغ برای خودم درست کنم.
داخل آشپز خونه شدم اما چیزی پیدا نکردم.
یوشی بهم گفته بود اگه آروم صدا بزنم میشنوه و میاد پیشم، برای همین برگشتم تا برم صداش بزنم.
من- یو..
[خدا یا! این کی رفت حموم که من نفهمیدم!]
با حوله خیلی کوتاه جلوم ظاهر شد. اگه یکم دیگه کوتاه تر میبود با*سنش به وضوح دیده میشد. چه پاهای سفیدی!
مات بهش خیره بودم. اصلا مغزم دستور نمیداد که بهش خیره نشو، اونم همونطور به چشمایی که روی پاهاش بود خیره نگاه میکرد.
پاهای تو پر و سفیدش، واقعا دهن آدم و آب میندازه. جثه ریز و اندام پری داشت.
[تهیوووووووونگ. بسههه!] سریع پشتم و بهش کردم و اون آروم از پله ها بالا رفت.
با دیدن همچین صحنه ای قلبم تند میزد. خیلی آروم گفتم
_____________________________
واای بچه ها ببخشید! دیشب نت خیلی ضعیف بود، پارت ها با هم قاطی شدن و مثل اینکه این ارسال نشده!🤦♀️🤦♀️
دقیقا همون صحنه ای که مهم بود.. ببخشید🫣
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
#پارت_هفدهم
بعد شام به اتاقم رفتم تا یک کاری رو برای فردا انجام بدم بعدش برم یک دوش بگیرم.
از اتاقم خارج شدم و با حوله به سمت حموم رفتم. همینکه درب و باز کردم یوشی رو پشت درب دیدم. با دیدنش کفرم گرفت[این اینجا چه غلطی میکنه! مگه خانوم چو نگفته بود نباید اینجا حموم کنه!]
من- تو اینجا چیکار میکنی؟؟!
یوشی- ب..ببخشید فقط خواستم یکم..
دیگه ادامه نداد. داشتم منفجر میشدم. اینجا خونه منه، هیچکس حق این و نداره که توی خونم پرسه بزنه، چه برسه به یک غریبه!
من- یکم چی؟؟
بلافاصله به صورت سجده جلوم خم شد و عذر خواهی کرد.
یوشی- لطفا من و ببخشید. قصد فضولی نداشتم. خواهش میکنم ببخشیدم
به سرعت از حموم خارج شدم. نمیخواستم بیشتر از این اذیتش کنم. اون الان نیاز به همدم داشت، نیاز به آرامش.. [پس آروم باش تهیونگ]
با صدای درب و پاهاش، فهمیدم که داخل اتاقش شده و درب و بسته.
دیگه نمیتونم برم حموم، دیگه از بودنش میترسم.
چند دقیقه بعد از اتاقم خارج شدم. میخواستم کارای فردا رو انجام بدم و یک شکلات داغ برای خودم درست کنم.
داخل آشپز خونه شدم اما چیزی پیدا نکردم.
یوشی بهم گفته بود اگه آروم صدا بزنم میشنوه و میاد پیشم، برای همین برگشتم تا برم صداش بزنم.
من- یو..
[خدا یا! این کی رفت حموم که من نفهمیدم!]
با حوله خیلی کوتاه جلوم ظاهر شد. اگه یکم دیگه کوتاه تر میبود با*سنش به وضوح دیده میشد. چه پاهای سفیدی!
مات بهش خیره بودم. اصلا مغزم دستور نمیداد که بهش خیره نشو، اونم همونطور به چشمایی که روی پاهاش بود خیره نگاه میکرد.
پاهای تو پر و سفیدش، واقعا دهن آدم و آب میندازه. جثه ریز و اندام پری داشت.
[تهیوووووووونگ. بسههه!] سریع پشتم و بهش کردم و اون آروم از پله ها بالا رفت.
با دیدن همچین صحنه ای قلبم تند میزد. خیلی آروم گفتم
_____________________________
واای بچه ها ببخشید! دیشب نت خیلی ضعیف بود، پارت ها با هم قاطی شدن و مثل اینکه این ارسال نشده!🤦♀️🤦♀️
دقیقا همون صحنه ای که مهم بود.. ببخشید🫣
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
- ۲.۱k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط