رمان فرشته کوچولوی من

پارت ۶
گویون جونگ : پدر تهیونگ شماره من را گرفته بود
بهم زنگ زد و گفت
پدر تهیونگ : سلام خانم گویون جونگ
خوشحال میشم فردا شب به خانه ما بیاین که درمورد اون عکس و اون ویدئو حرف بزنیم
گویون جونگ : ام باشه آدرس را بفرستین
آدرس را فرستاد
به مادرم گفتم من امروز میرم خرید و
اونم گفت باشه
رفتم تو یک فروشگاه پر از لباس های خوشگل و مجلسی بود
رفتم آنجا انقدر لباس های قشنگی بود مونده بودم کدوم را بردارم
این عکس هارو برای مادرم فرستادم گفتم کدوم قشنگ تره
یکی اش را انتخاب کرد
سلیقه مادرم خیلی خوب بود
اونی که گفته بود را خریدم
رفتم خانه جلو مادرم اون لباس را پوشیدم
گفت خیلی بهت میاد
رفتم جلو آیینه دیدم اره خیلی قشنگه
به پدر تهیونگ پیام دادم گفتم فردا شب میام
با ذوق خوابیدم
وقتی بیدار شدم هی منتظر بودم که وقت بشه برم آنجا
دیدگاه ها (۶)

لباس بویون برای مهمونی

رمان فرشته کوچولوی من

رمان فرشته کوچولوی من

فرشته کوچولوی من

زندگی نامعلوم

#شب_خاص Part 25 بله پدرویو ت...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط