پارت
پارت۱۷
کنیا: وقتی بهوش اومدم سرم خیلی تیر میکشید ولی انگار بهتر بودم ....یکم با دقت تر به در و اطرافم نگاه کردم و فهمیدم تو اتاق پی دی نیمم و احساس کردم یکی صدام کرد
جونگ کوک: اخ بالاخره بیدار شدی خیلی خوبه.......بیا اب بخور
کنیا: جونگ کوک؟
کوک: چرا شاخ دراوردی؟
کنیا: چیزه هیچی نه....اهم..من چرا اینجام...نکنه باز...
کوک: اره بازم بیهوش شدی........تو نباید از بیمارستان میمودی بیرون دکتر گفت حالت بده چرا گوش نکردی....تازه اینا بکنار تو همچیرم انداختی تقصیر خودت اما واسه چی؟؟
کنیا: خب من نمیخواستم تو تهیونگ و یون تو دردسر بیوفتید بخاطر همین
کوک: اما کارت اشتباه بود ما همه ناراحت شدیم
کنیا: ببخشید.....امم چیزه پی دی نیم فهمید مریضم؟
کوک: اره بخاطر همین تصمیم گرفت تنبیهت نکنه...شانس اوردی وگرنه خیلی بد میشد
کنیا: اهاااا
یهو یون و تهیونگ اومدن تو
یون: ععععع کنیا بهوش اومدی؟؟؟خیلی خوشحالم که حالت خوبه.........ولی از دستت ناراحتم
تهیونگ: کنیا خیلی خوشحالم که حالت خوبه...منم از دستت ناراحتم
کنیا: میدونم چرا از دستم ناراحتید ولی من خوشحالم که اینکارو کردم چون اگه اینکارو نمیکردم چهار نفر بخاطر من اذیت میشدن ولی اینجوری فقط خودم تنبیه شدم.....اثلا باید اینجوری میشد
تهیونگ و یون: اما.........
کنیا: اما بی اما حالا هم پاشید برید سرکارتون.....یون مگه تو کار نداری برو دیگه منم الان میام
جونگ کوک: تو الان میخوای کار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟
کنیا: جونگ کوک باید کار کنم نکنم اخراجم میکنن
کوک: نه نمیشه بعد اینجوری حالت بدتر میشع تو باید استراحت کنی
کنیا: نخیررر....چجوری استراحت کنم....من واسه چی حقوق میگیرم .....پس باید کار کنم دیگه
کوک: باشه ولی یون حواست بهش باشه ها نزار زیاد کار کنه
کنیا: یه سوال شما چرا انقدر به من اهمیت میدید؟؟؟؟؟
تهیونگ و یون و کوک:😶😶😶
کوک: خب گفتم که دلم میسوزه برات هرکی باشه همین کارو میکنه
کنیا: اهااا بله حواسم نبود ببخشید دیگه ما بریم
فالو و لایککک و کامنت یادتون نره کیوتا بوس:-) :-) :-) :-) 💟💟
کنیا: وقتی بهوش اومدم سرم خیلی تیر میکشید ولی انگار بهتر بودم ....یکم با دقت تر به در و اطرافم نگاه کردم و فهمیدم تو اتاق پی دی نیمم و احساس کردم یکی صدام کرد
جونگ کوک: اخ بالاخره بیدار شدی خیلی خوبه.......بیا اب بخور
کنیا: جونگ کوک؟
کوک: چرا شاخ دراوردی؟
کنیا: چیزه هیچی نه....اهم..من چرا اینجام...نکنه باز...
کوک: اره بازم بیهوش شدی........تو نباید از بیمارستان میمودی بیرون دکتر گفت حالت بده چرا گوش نکردی....تازه اینا بکنار تو همچیرم انداختی تقصیر خودت اما واسه چی؟؟
کنیا: خب من نمیخواستم تو تهیونگ و یون تو دردسر بیوفتید بخاطر همین
کوک: اما کارت اشتباه بود ما همه ناراحت شدیم
کنیا: ببخشید.....امم چیزه پی دی نیم فهمید مریضم؟
کوک: اره بخاطر همین تصمیم گرفت تنبیهت نکنه...شانس اوردی وگرنه خیلی بد میشد
کنیا: اهاااا
یهو یون و تهیونگ اومدن تو
یون: ععععع کنیا بهوش اومدی؟؟؟خیلی خوشحالم که حالت خوبه.........ولی از دستت ناراحتم
تهیونگ: کنیا خیلی خوشحالم که حالت خوبه...منم از دستت ناراحتم
کنیا: میدونم چرا از دستم ناراحتید ولی من خوشحالم که اینکارو کردم چون اگه اینکارو نمیکردم چهار نفر بخاطر من اذیت میشدن ولی اینجوری فقط خودم تنبیه شدم.....اثلا باید اینجوری میشد
تهیونگ و یون: اما.........
کنیا: اما بی اما حالا هم پاشید برید سرکارتون.....یون مگه تو کار نداری برو دیگه منم الان میام
جونگ کوک: تو الان میخوای کار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟
کنیا: جونگ کوک باید کار کنم نکنم اخراجم میکنن
کوک: نه نمیشه بعد اینجوری حالت بدتر میشع تو باید استراحت کنی
کنیا: نخیررر....چجوری استراحت کنم....من واسه چی حقوق میگیرم .....پس باید کار کنم دیگه
کوک: باشه ولی یون حواست بهش باشه ها نزار زیاد کار کنه
کنیا: یه سوال شما چرا انقدر به من اهمیت میدید؟؟؟؟؟
تهیونگ و یون و کوک:😶😶😶
کوک: خب گفتم که دلم میسوزه برات هرکی باشه همین کارو میکنه
کنیا: اهااا بله حواسم نبود ببخشید دیگه ما بریم
فالو و لایککک و کامنت یادتون نره کیوتا بوس:-) :-) :-) :-) 💟💟
- ۶۰.۳k
- ۰۱ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط