پارت۱۶
پارت۱۶
کنبا: اوففففف چقدر ترافیکه اقا لطفا شریع رانندگی کنید
راننده: باشه خانم
جونگ کوک: تو راه بودم خیلی ترافیک بود این همه ماشین دارن کجا میرن اخه اههه
تهیونگ : اگه این راه و. بلد نبودم تو ترافیک میموندیم
یون: وای من دارم سکته میکنم
تهیونگ: اروم باش الان میرسیم
ده دقیقه بعد
تهیونگ و یون: سریع رفتیم تو کمپانی و پی دی نیم و دیدیم که داره داد میزنه و میگه پس اینا کجاننننن
پی دی نیم: بخدا اگه........چه عجب بالاخره اومدین پس اون دوتا کجان؟
کنیا: بالاخره بعد ده دقیقه رسیدم و سریع پیاده شدم و رفتم تو کمپانی .....وای نه جونگ کوک رسیده چیکار کنم
با بدو سریع رفتم جلوو گفتم پی دی نیم و حرف جونگ کوک و تهیونگ قطع کردم
انگار میخواشتن بگن من حالم بد شده بود البته گفتن😯
کنیا: پی دیم نیم من حالم کاملا خوبه من چیزه یکی از دوستام که خیلی باهم صمیمی هستیم حالش بد شد و من مجبور شدم برم
پی دی نیم: که مجبور شدی میتونستی بهم بگی بعد بری
کنیا: ها؟ اها بله من خواستم بگم ولب شما نبودی حتی منشی تونم نبود که بهش بگم ولی بن یون گفتم که اومدید بهتون بگه ولی انگار بد متوجه شده بوده و فکر کرده من حالم بد شده
پی دی نیم: خیلی خب باور میکنم ولی واسه دو روز تنبیه میشی و ازگرفتمش
کم میکنم.......
کنیا: همینجوری داشت حرف میزد و من سرم دردش بیشتر و بیشتر میشد و یهو............
جونگ کوک: دیدم همچیرو انداخت تقصیر خودش و یهو احساس کردم داره عقب عقب میرهفتم اخر کار خودتو کردی سریع رفتمو وقتی داشت میوفتاد گرفتمش
لایک و فالو و کامنت یادتون نره ممنونم💜💜💜
کنبا: اوففففف چقدر ترافیکه اقا لطفا شریع رانندگی کنید
راننده: باشه خانم
جونگ کوک: تو راه بودم خیلی ترافیک بود این همه ماشین دارن کجا میرن اخه اههه
تهیونگ : اگه این راه و. بلد نبودم تو ترافیک میموندیم
یون: وای من دارم سکته میکنم
تهیونگ: اروم باش الان میرسیم
ده دقیقه بعد
تهیونگ و یون: سریع رفتیم تو کمپانی و پی دی نیم و دیدیم که داره داد میزنه و میگه پس اینا کجاننننن
پی دی نیم: بخدا اگه........چه عجب بالاخره اومدین پس اون دوتا کجان؟
کنیا: بالاخره بعد ده دقیقه رسیدم و سریع پیاده شدم و رفتم تو کمپانی .....وای نه جونگ کوک رسیده چیکار کنم
با بدو سریع رفتم جلوو گفتم پی دی نیم و حرف جونگ کوک و تهیونگ قطع کردم
انگار میخواشتن بگن من حالم بد شده بود البته گفتن😯
کنیا: پی دیم نیم من حالم کاملا خوبه من چیزه یکی از دوستام که خیلی باهم صمیمی هستیم حالش بد شد و من مجبور شدم برم
پی دی نیم: که مجبور شدی میتونستی بهم بگی بعد بری
کنیا: ها؟ اها بله من خواستم بگم ولب شما نبودی حتی منشی تونم نبود که بهش بگم ولی بن یون گفتم که اومدید بهتون بگه ولی انگار بد متوجه شده بوده و فکر کرده من حالم بد شده
پی دی نیم: خیلی خب باور میکنم ولی واسه دو روز تنبیه میشی و ازگرفتمش
کم میکنم.......
کنیا: همینجوری داشت حرف میزد و من سرم دردش بیشتر و بیشتر میشد و یهو............
جونگ کوک: دیدم همچیرو انداخت تقصیر خودش و یهو احساس کردم داره عقب عقب میرهفتم اخر کار خودتو کردی سریع رفتمو وقتی داشت میوفتاد گرفتمش
لایک و فالو و کامنت یادتون نره ممنونم💜💜💜
۳۴.۷k
۳۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.