پارت

#پارت195

_خوابیدی؟!

کمی مکث کرد و تایپ کرد:

+نه بیدارم !

_مزاحم نیستم؟!

لبخندی روی لب مهری نشست !
به نظرش روزبه هیچ وقت مزاحم نبود.
هیچ وقت...

+مزاحم بودی جواب نمیدادم.

و قندد بودکه در دلِ روزبه کیلو کیلو آب می شد.
لبختدش عمیق شد ، آنقدری که ردیف دندان های سفیدش نمایان شد.

فرشید_به کی پی ام میدی اینجوری نیشت بازه؟!

روزبه نگاه از صفحه ی گوشی گرفت و به فرشید که دست به کمر و توبیخ گرانه بالای سرش ایستاده بود نگاه کرد.

_فضولو بردن جهنم ...

فرشید_پاشو پاشو برو بخواب فردا باز باید بریم تمرین بلند شو .

_باشه بابا میخوابم حالا.

از روی کاناپه بلند شدو همان طور که به طرف اتاقش می رفت تایپ کرد.

_خواستم حالت رو بپرسم فقط.

و بلند رو به فرشیدگفت :

_شبت بخیر ...

...
دیدگاه ها (۲)

#پارت196 با تکان های دستی ، پتو را از روی صورتش کشید و با صد...

#پارت197 تند و سریع ، پله ها را پایین آمد.به آخرین پله که رس...

#پارت193_باز اومده پیشت از من شکایت کرده؟!نمیدونم چرا فک میک...

#پارت192"مهری"موهایش را روی شانه ی راستش انداخت و به طرف تخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط