اربابکیم

#ارباب_کیم ♣️

#پارت_15

+کمکش کردم و توی حموم بردمش خودمم دوست نداشتم دست به بدنش بزنم ولی مجبور بودم .
چشاش هنوز تو خواب بود.

یکی یکی دکمه های لباسشو باز کردم واز تنش خارجش کردم .
آب رو باز کردم وقتی که وان پر شد بستمش.

+ارباب ارباب

ــ هوم چته؟

+حالتون بهتره؟

ــ آره

+میتونم دیگه برم بیرون؟

ــ برای چی بری؟

+مگه نمی‌خواین حموم کنین؟

ــ خب

+زشته من اینجا وایستم.

ــ زشت نیست فقط پرده رو بکش و خودت اونجا بشین تا حموم کنم.

+چشم
..
۱۵مین بعد

ــ جات خوبه

+بله؟

ــ نمیخوای بیای بیرون دیگه من تموم شدم.

+آها ببخشید حواسم نبود.

ــ میشه یه دست لباس برام بیاری؟

+باشه الان

+براش لباس برداشتم و از حموم بیرون زدم.
روی تخت نشسته بود موهای خیسش آویزون بود واین خیلی جذابش میکرد.

ــ دید زدنت تموم شد؟

+نه یعنی ببخشید.
بفرما.
ــ نمیخوای بری؟

+کجا برم؟

ــ می‌خوام لباس بپوشم.

+خودتون گفتید بدون اجازه من بیرون نری.

ــ منظورم این بود روتو اون وری کن.

+باشه

همینطور داشتم با انگشتام بازی میکردم که دستی دور کمرم حلقه شد.
قطره های آب آروم می‌ریخت روی گردنم.
نفس های گرمشو حس میکردم.

+دارین چیکار میکنین؟

ادامه دارد.................♣️
دیدگاه ها (۱)

#ارباب_کیم ♣️#پارت_16 ــ بنظر خودت دارم چیکار میکنم؟+میشه ول...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_17ــ من فدات بشم +نمی‌دونم چم بود ولی باا...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_14£تو اجازه همچین کاریو نداشتی(عصبانی)ــ ...

#ارباب_کیم ♣️#پارت_13 +نهــ خب میتونم مرد توی تصوراتت باشم؟+...

ارباب مرگبار من پارت ۵(این قسمت چون اسمات داشت اونایی که می‌...

فیک عشق ابدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط