!♡عشق مافیایی♡!
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p۳۳♡
نترسیده بودم...ولی کاری ام نکردم...گوشیم دستم بود پس به ته پیام دادم که حالم خوبه و تا نگفتم بهم زنگ نزنه...ولی نگفتم کجام...بعد پاشدم رفتم بیرون که دیدم شوگا نشسته و سرش تو گوشیشه...بی توجه بهش از کنارش رد شدم و تا خواستم برم تو حیاط گفت...
$ : کجا؟
& : خونه ی اقای شجاع...به تو چه...
$ : به من مربوطه چون حق فرار نداری...
& : دارم میرم حیاط اقای عقل کللل...* اخرش به حالت مسخره*
صبر نکردم جوابمو بده و رفتم...دلم واسه رزای توی این باغچه تنگ شده بود...داشتم زرارو بو میکردم که آجوما رو دیدم...
(علامت آجوما ٪)
& : آجومااااااااااااا*با دستای باز رفت سمتش*
٪ : ا.ت دخترمممم*متقابل بغلش کرد*
& : اجوما دلم برات تنگ شده بووود*کیوت*
٪ : منم همینطور دخترم
بعد از حرف زدن با آجوما رفتم توی اتاقم(اسلاید ۲)و بعد از اینکه مطمعن شدم هیچ جاش دوربین نداره شنودارو کار گذاشتم...درسته!ما یه نقشه ی حرفه ای داریم!تهیونگم قبل رفتنش به بیرون روی من ردیاب وصل کرده بود!نقشه ی ما بی نقص بود!یدونه ردیابم توی اتاقم گذاشتم و رفتم بیرون تا برم یه چیزی بخورم...
& : آجوماااااااااااا*داد*
٪ : یااااااا چته دختر؟
& : گشنمه*کیوت*
٪ : باشه صبر کن الان یچیزی درست میکنم...
وقتی کیوت شدم یاد ته افتادم...اگه اینجا بود منو میبست به رگبار بوس...یه خنده ی ریزی کردم و منتظر غذا موندم...
(لیسا ویو)
خیلی نگران ا.ت بودیم...هممون...مخصوصا تهیونگ...داشتیم ردیابو نگاه میکردیم که ردشو بزنیم که یهو......................
(نگران نباشید چیزه خوبی عه ولی حمایت کنید تا پارت بعدو بزارم...)
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p۳۳♡
نترسیده بودم...ولی کاری ام نکردم...گوشیم دستم بود پس به ته پیام دادم که حالم خوبه و تا نگفتم بهم زنگ نزنه...ولی نگفتم کجام...بعد پاشدم رفتم بیرون که دیدم شوگا نشسته و سرش تو گوشیشه...بی توجه بهش از کنارش رد شدم و تا خواستم برم تو حیاط گفت...
$ : کجا؟
& : خونه ی اقای شجاع...به تو چه...
$ : به من مربوطه چون حق فرار نداری...
& : دارم میرم حیاط اقای عقل کللل...* اخرش به حالت مسخره*
صبر نکردم جوابمو بده و رفتم...دلم واسه رزای توی این باغچه تنگ شده بود...داشتم زرارو بو میکردم که آجوما رو دیدم...
(علامت آجوما ٪)
& : آجومااااااااااااا*با دستای باز رفت سمتش*
٪ : ا.ت دخترمممم*متقابل بغلش کرد*
& : اجوما دلم برات تنگ شده بووود*کیوت*
٪ : منم همینطور دخترم
بعد از حرف زدن با آجوما رفتم توی اتاقم(اسلاید ۲)و بعد از اینکه مطمعن شدم هیچ جاش دوربین نداره شنودارو کار گذاشتم...درسته!ما یه نقشه ی حرفه ای داریم!تهیونگم قبل رفتنش به بیرون روی من ردیاب وصل کرده بود!نقشه ی ما بی نقص بود!یدونه ردیابم توی اتاقم گذاشتم و رفتم بیرون تا برم یه چیزی بخورم...
& : آجوماااااااااااا*داد*
٪ : یااااااا چته دختر؟
& : گشنمه*کیوت*
٪ : باشه صبر کن الان یچیزی درست میکنم...
وقتی کیوت شدم یاد ته افتادم...اگه اینجا بود منو میبست به رگبار بوس...یه خنده ی ریزی کردم و منتظر غذا موندم...
(لیسا ویو)
خیلی نگران ا.ت بودیم...هممون...مخصوصا تهیونگ...داشتیم ردیابو نگاه میکردیم که ردشو بزنیم که یهو......................
(نگران نباشید چیزه خوبی عه ولی حمایت کنید تا پارت بعدو بزارم...)
۸.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.