تک پارتی درخواستی یونمین (پارت ۲)
تک پارتی درخواستی یونمین (پارت ۲)
اروم اروم سعی کردن به کلاس برسن
خدارشکر مدیر زن زلیلشون داشت با زنش حرف میزد
جیمین کلاسش از سوهو جدا بود
پس از هم خداحافظی کردن و هرکی به کلاسش رفت
جیمین درو زد و وارد کلاس شد
+سلام استاد
معلمشون خانم لی بود
خانم لی :سلام شماچراانقدر دیر اومدین میدونین الان ساعت چنده
+خان.....
هنوز حرفش تموم نشده بود که پسری که، جیمین رو اذیت میکرد گفت
_ خانم معلم جیمین دیشب تا ۳صبح داشت درس میخوند واسه همین دیر اومد
جیمین که شکه شده بود چون اون شاگردی زرنگ نبود
خانم لی : چی..چی.. چی گفتی..
خانم لی روشو سمت جیمین کرد .
خانم لی : جیمین ...ت..ت..تو داشتی تاصبح درس میخوندی
جیمین نمیخواست ضایع شه پس حرف یونگی رو تاید کرد
+بله خانم لی من داشتم تا صبح درس میخوندم واسه همینه که انقدر در اومدم
خانم لی اصلا نمیتونست باور کنه پس جو رو عوض کرد
خانم لی :خیلی خوب بچه ها بیاین......
صدای زنگ تفریح در اومد و حرف خانم لی نا تمام ماند
بچه ها به سالن غذا خوری هجوم اوردن
یونگی اخرین کسی بود که با جیمین از کلاس خارج شد
دستشو روی شونه ی جیمین گذاشت
_،خوب جمش کردما موچی
یونگی میدونست جیمین از موچی متنفره و هی این موچی رو به جیمین میگفت .
+ هه احمق خودم میتونستم جمش کنم
_اره جون خودت
+میتونی امتحانم کنی
جیمین این حرفو زد و با تند رفتنش دست یونگی از شونش افتاد
لطفا نظرتون رو بگید ❤🙏
اروم اروم سعی کردن به کلاس برسن
خدارشکر مدیر زن زلیلشون داشت با زنش حرف میزد
جیمین کلاسش از سوهو جدا بود
پس از هم خداحافظی کردن و هرکی به کلاسش رفت
جیمین درو زد و وارد کلاس شد
+سلام استاد
معلمشون خانم لی بود
خانم لی :سلام شماچراانقدر دیر اومدین میدونین الان ساعت چنده
+خان.....
هنوز حرفش تموم نشده بود که پسری که، جیمین رو اذیت میکرد گفت
_ خانم معلم جیمین دیشب تا ۳صبح داشت درس میخوند واسه همین دیر اومد
جیمین که شکه شده بود چون اون شاگردی زرنگ نبود
خانم لی : چی..چی.. چی گفتی..
خانم لی روشو سمت جیمین کرد .
خانم لی : جیمین ...ت..ت..تو داشتی تاصبح درس میخوندی
جیمین نمیخواست ضایع شه پس حرف یونگی رو تاید کرد
+بله خانم لی من داشتم تا صبح درس میخوندم واسه همینه که انقدر در اومدم
خانم لی اصلا نمیتونست باور کنه پس جو رو عوض کرد
خانم لی :خیلی خوب بچه ها بیاین......
صدای زنگ تفریح در اومد و حرف خانم لی نا تمام ماند
بچه ها به سالن غذا خوری هجوم اوردن
یونگی اخرین کسی بود که با جیمین از کلاس خارج شد
دستشو روی شونه ی جیمین گذاشت
_،خوب جمش کردما موچی
یونگی میدونست جیمین از موچی متنفره و هی این موچی رو به جیمین میگفت .
+ هه احمق خودم میتونستم جمش کنم
_اره جون خودت
+میتونی امتحانم کنی
جیمین این حرفو زد و با تند رفتنش دست یونگی از شونش افتاد
لطفا نظرتون رو بگید ❤🙏
۳.۹k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.