ماه کامل۴
#ماه_کامل۴
.
.
( از زبان کیونگ)
.
الان سه ساعت و نیم که ما بیرون از خونه ایم ......تو کل مسیر فکرم درگیر بود که چرا هارو به داهی اخطار داد که الکل نخوره ...؟
.
_ هارو ... یه سوال بپرسم؟!
& آره ... چیه ؟!
_ چرا به داهی گفتی الکل نخوره !
& عاااا...... داهی ... حقیقتا پارسال با دوستاش رفته بود دورهمی اونجا حالش بد شد و مجبور شدیم ببرینش بیمارستان ... وقتی با دکترش حرف زدم گفت بدنش ضعیف شده حتی یه قطره دیگه الکل ممکنه ... کاری کنه که دیگه نتونه مثل قبل بشه ... و الآنم دارو میخوره
_ داهی ......
.
با تمام سرعتم به سمت خونه دویدم .... و وقتی رسیدم
.
_ داهی ..... داهی ......تو .. تو دوهوا یی؟ ... داهی کجاست ... الکل خوردین ... گفتم داهی کجاست؟؟؟
& اون ... رفته دستشویی.... نه ما هنوز الکل نخوردیم
_ داهی ... داهی حالت خوبه ؟! داهی جواب بده
+ کیونگ ... چیکار میکنی!
.
پشت سرم بود... برگشتم دستش رو گرفتم ولی سرد بود
.
_ داهی حالت خوبه ؟! دستات سرده
+ آره سرد چون دستام رو شستم ... تو چته چرا برگشتی !
& داهی خوبی... این کیه ؟
+ اااا دوهوا ... آره خوبم نگران نباش دوست هارو
.
بدون فکر کردن به هر چیز دیگه ای دست داهی رو گرفتم و به سمت ماشینم رفتم
.
+ کیونگ چیکار میکنی ... کجا داری میری منو ؟!
_ فقط باهام بیا
+ کیونگ من مهمون دارم صبر کن
_ تو دوهوا یا هرچیز دیگه ای که اسمت من داهی رو لازم دارم پس بهتر این چرت و پرت هات رو جمع کنی و بزنی به چاک
.
نمیخواستم دوباره از دستش بدم ..من هشت سال پیشـ....
.
.
( از زبان کیونگ)
.
الان سه ساعت و نیم که ما بیرون از خونه ایم ......تو کل مسیر فکرم درگیر بود که چرا هارو به داهی اخطار داد که الکل نخوره ...؟
.
_ هارو ... یه سوال بپرسم؟!
& آره ... چیه ؟!
_ چرا به داهی گفتی الکل نخوره !
& عاااا...... داهی ... حقیقتا پارسال با دوستاش رفته بود دورهمی اونجا حالش بد شد و مجبور شدیم ببرینش بیمارستان ... وقتی با دکترش حرف زدم گفت بدنش ضعیف شده حتی یه قطره دیگه الکل ممکنه ... کاری کنه که دیگه نتونه مثل قبل بشه ... و الآنم دارو میخوره
_ داهی ......
.
با تمام سرعتم به سمت خونه دویدم .... و وقتی رسیدم
.
_ داهی ..... داهی ......تو .. تو دوهوا یی؟ ... داهی کجاست ... الکل خوردین ... گفتم داهی کجاست؟؟؟
& اون ... رفته دستشویی.... نه ما هنوز الکل نخوردیم
_ داهی ... داهی حالت خوبه ؟! داهی جواب بده
+ کیونگ ... چیکار میکنی!
.
پشت سرم بود... برگشتم دستش رو گرفتم ولی سرد بود
.
_ داهی حالت خوبه ؟! دستات سرده
+ آره سرد چون دستام رو شستم ... تو چته چرا برگشتی !
& داهی خوبی... این کیه ؟
+ اااا دوهوا ... آره خوبم نگران نباش دوست هارو
.
بدون فکر کردن به هر چیز دیگه ای دست داهی رو گرفتم و به سمت ماشینم رفتم
.
+ کیونگ چیکار میکنی ... کجا داری میری منو ؟!
_ فقط باهام بیا
+ کیونگ من مهمون دارم صبر کن
_ تو دوهوا یا هرچیز دیگه ای که اسمت من داهی رو لازم دارم پس بهتر این چرت و پرت هات رو جمع کنی و بزنی به چاک
.
نمیخواستم دوباره از دستش بدم ..من هشت سال پیشـ....
۱.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.