ماهکامل
#ماه_کامل۳
.
( از زبان ادمین)
.
درحالی که سعی میکرد اشک هاش گونش هایش رو خیس نکنه از پله ها پایین آمد
.
& کجا داری میری؟!
+ با یکی از بچه های دانشگاه قرار دارم
.
با دیدن پسر که روی دومین پله ایستاده بود تک خنده ای کرد و لب زد
.
+ با لی دوهوا ( اسم پسر ) قرار دارم
& داری میری خونه اش؟!
+ آهوم .... چطور مگه ؟!
& زنگ بزن بگو بیاد اینجا منو کیونگ داریم میریم بیرون
+ مشکلی باهاش نداری؟!
& نه
+ باشه پس
.
( از زبان داهی )
.
دروغ بود اگه بگم این کارو از لج نکردم طبیعی بود بعدا از اینکه با کیونگ بحث کردم از لج هم شده جلوش اینطوری حرف بزنم
.
تو اتاقم برگشتم و به دوهوا زنگ زدم از اونجایی که کیونگ تو اتاق کناری من بود صد در صد همه حرف هام رو میشنید
.
+ آلو .... سلام خوبی ... عااا ببین تو خونه شما مادر پدرت هستن و من یکم معذبم اشکالی ندارد که بخوام تو بیای اینجا ؟! + چی نه من تنهام برادرم تا شب خونه نیست
+ باشه پس منتظرتم .... اااا راستی میشه تو راه یکم سوجو بخری بیاری برای رفع خستگی مون شب حال میده ... اوم مرسی منتظرتم
.
هنوز تلفن رو قطع نکرده بودم که کیونگ وحشیانه وارد اتاقم شد
.
+ چیکار میکنی برو بیرون !
_ میخوای شب با یه پسر الکل بخوری اونم وقتی که تو خونه تنهایی ؟! داهی چت شده چرا اینطوری رفتار میکنی ؟! حداقل بهم بگو اگه تقصیر منه
+ اتاق هارو اتاق بغلیه اشتباه آمدی
.
از حالت صورتش معلوم بود که از حرفم ناراحت شده بدون هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت
.
( جلوی در)
_ هارو من آمده ام
& باشه پس بریم ..... تا راستی داهی ... حواست باشه الکل نخوری
+ باشه باشه ... خودم میدونم
.
کیونگ تعجب کرده حقم داره منی که معتاد الکلم الان داداشم دارن بهم میگه الکل نخورم
.
( از زبان ادمین)
.
درحالی که سعی میکرد اشک هاش گونش هایش رو خیس نکنه از پله ها پایین آمد
.
& کجا داری میری؟!
+ با یکی از بچه های دانشگاه قرار دارم
.
با دیدن پسر که روی دومین پله ایستاده بود تک خنده ای کرد و لب زد
.
+ با لی دوهوا ( اسم پسر ) قرار دارم
& داری میری خونه اش؟!
+ آهوم .... چطور مگه ؟!
& زنگ بزن بگو بیاد اینجا منو کیونگ داریم میریم بیرون
+ مشکلی باهاش نداری؟!
& نه
+ باشه پس
.
( از زبان داهی )
.
دروغ بود اگه بگم این کارو از لج نکردم طبیعی بود بعدا از اینکه با کیونگ بحث کردم از لج هم شده جلوش اینطوری حرف بزنم
.
تو اتاقم برگشتم و به دوهوا زنگ زدم از اونجایی که کیونگ تو اتاق کناری من بود صد در صد همه حرف هام رو میشنید
.
+ آلو .... سلام خوبی ... عااا ببین تو خونه شما مادر پدرت هستن و من یکم معذبم اشکالی ندارد که بخوام تو بیای اینجا ؟! + چی نه من تنهام برادرم تا شب خونه نیست
+ باشه پس منتظرتم .... اااا راستی میشه تو راه یکم سوجو بخری بیاری برای رفع خستگی مون شب حال میده ... اوم مرسی منتظرتم
.
هنوز تلفن رو قطع نکرده بودم که کیونگ وحشیانه وارد اتاقم شد
.
+ چیکار میکنی برو بیرون !
_ میخوای شب با یه پسر الکل بخوری اونم وقتی که تو خونه تنهایی ؟! داهی چت شده چرا اینطوری رفتار میکنی ؟! حداقل بهم بگو اگه تقصیر منه
+ اتاق هارو اتاق بغلیه اشتباه آمدی
.
از حالت صورتش معلوم بود که از حرفم ناراحت شده بدون هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت
.
( جلوی در)
_ هارو من آمده ام
& باشه پس بریم ..... تا راستی داهی ... حواست باشه الکل نخوری
+ باشه باشه ... خودم میدونم
.
کیونگ تعجب کرده حقم داره منی که معتاد الکلم الان داداشم دارن بهم میگه الکل نخورم
- ۲.۳k
- ۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط