ماه روشن من پارت⁴⁵
صب
جیمین
بلند شدم دیدم هلیا هنوز خوابه لپشو بوس کردم و رفتم پایین صبحونه درست کردم و میز رو چیدم رفتم تا هلیا رو بیدار کنم.
-بیبی قشنگم
+هوم
-بیدار نمیشی. *با لحن کیوت و لب اویزون*
+الان بیدار میشم وایستا
دیدم هلیا بیدار نشد رفتم رو تخت انقدر لبشو دستشو پیشونیشو لپشو بوسیدم که بیدار شد
+اخیش خوابم پرید
-عشقم بریم صبحونه بخوریم
+اره
هلیا
صبحونه رو خوردیم و جیمین رفت بیرون گفت میره کمپانی ساعت 9 شب برمیگرده نشسته بودم که صدای زنگ در امد درو باز کردم و چشمام سیاهی...........
چشمامو باز کردم دیدم داخل یه جای سیاهی بود که بوی خون میداد و کلی وسایل شکنجه داخلش بود روی زمین پره خون بود و حتی یه تیکه گوشت انسان
ترسیده بودم و هی اسم جیمین داد میزدم
(کسی که هلیا رو دزدیده &)
&به خانم کوچولو بیدار شدی
&من سوهو هستم ارباب میسو
+چ...... چی
&کری از این به بعد من اربابتم و تو زیر خواب منی
+تو غلط میکنی حرومزاده گوه خور من ددی دارم
+ددی.....
جیمین
ساعت 6 بود گفتن برم خونه دیگه کارامون تموم شده حرکت کردم سمت خونه
-عشق ددی کجاست
-هلیاااا
کل خونه رو گشتم اخر یه نامه خونی روی تخت پیدا کردم
&سلام اقای پارک منم سوهو ارباب میسو من زنتو دزدیدم و این نامه که روش خونیه خون زنته الان اون زیر خواب منه هه مراقب خودت باش
-چییییی ای. ای. این نامه راسته ولی هلیا
کل شهرو گشتم تا از مامانم ادرس گرفتم چون اون میسو باهم بودن ولی مامانم نمیدونست اون چه ادمیه
هلیا
دیدم اون سوهو عوضی داره با شلاق میاد سمتم
&هوم خانم کوچولو الان بهت میفهمونم وقتی 20 تا ضربه شلاق خوردی و بعدش زیر من باید ناله کنی میفهمی من ددی توعم نه اون جیمین کثیف(حرف دهنتو بفهم به بچم میگی کثیف)
انقدر بهم شلاق زدن بود که دیگه فقط ازم خون میرفت یدونه در گوشم زد که من نمیتونستم رو پاهام وایستم و لبم خورد به تاج تخت و پاره شد منو پرت کرد رو تخت امد روم خیمه زد لباسامو داشت در می اورد که یهو در با شتاب باز شد و دیگه نفهمیدم
جیمین
ادرسو که گرفتم رفتم تو دیدم دیدم پسره رو هلیای من خیمه زد و داره لبشو میمکه و هلیا هم ازش خون میره دیدم تا منو دید بیهوش شد
-حرومزاده کثیف
(میسو*)
دیدم یهو میسو......
...
......
.....
......
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری 😅
حمایت کنید کیوتام ♥
اگه کم بود معذرت 🍷🪐
شرط برای پارت بعد:7 لایک♥
جیمین
بلند شدم دیدم هلیا هنوز خوابه لپشو بوس کردم و رفتم پایین صبحونه درست کردم و میز رو چیدم رفتم تا هلیا رو بیدار کنم.
-بیبی قشنگم
+هوم
-بیدار نمیشی. *با لحن کیوت و لب اویزون*
+الان بیدار میشم وایستا
دیدم هلیا بیدار نشد رفتم رو تخت انقدر لبشو دستشو پیشونیشو لپشو بوسیدم که بیدار شد
+اخیش خوابم پرید
-عشقم بریم صبحونه بخوریم
+اره
هلیا
صبحونه رو خوردیم و جیمین رفت بیرون گفت میره کمپانی ساعت 9 شب برمیگرده نشسته بودم که صدای زنگ در امد درو باز کردم و چشمام سیاهی...........
چشمامو باز کردم دیدم داخل یه جای سیاهی بود که بوی خون میداد و کلی وسایل شکنجه داخلش بود روی زمین پره خون بود و حتی یه تیکه گوشت انسان
ترسیده بودم و هی اسم جیمین داد میزدم
(کسی که هلیا رو دزدیده &)
&به خانم کوچولو بیدار شدی
&من سوهو هستم ارباب میسو
+چ...... چی
&کری از این به بعد من اربابتم و تو زیر خواب منی
+تو غلط میکنی حرومزاده گوه خور من ددی دارم
+ددی.....
جیمین
ساعت 6 بود گفتن برم خونه دیگه کارامون تموم شده حرکت کردم سمت خونه
-عشق ددی کجاست
-هلیاااا
کل خونه رو گشتم اخر یه نامه خونی روی تخت پیدا کردم
&سلام اقای پارک منم سوهو ارباب میسو من زنتو دزدیدم و این نامه که روش خونیه خون زنته الان اون زیر خواب منه هه مراقب خودت باش
-چییییی ای. ای. این نامه راسته ولی هلیا
کل شهرو گشتم تا از مامانم ادرس گرفتم چون اون میسو باهم بودن ولی مامانم نمیدونست اون چه ادمیه
هلیا
دیدم اون سوهو عوضی داره با شلاق میاد سمتم
&هوم خانم کوچولو الان بهت میفهمونم وقتی 20 تا ضربه شلاق خوردی و بعدش زیر من باید ناله کنی میفهمی من ددی توعم نه اون جیمین کثیف(حرف دهنتو بفهم به بچم میگی کثیف)
انقدر بهم شلاق زدن بود که دیگه فقط ازم خون میرفت یدونه در گوشم زد که من نمیتونستم رو پاهام وایستم و لبم خورد به تاج تخت و پاره شد منو پرت کرد رو تخت امد روم خیمه زد لباسامو داشت در می اورد که یهو در با شتاب باز شد و دیگه نفهمیدم
جیمین
ادرسو که گرفتم رفتم تو دیدم دیدم پسره رو هلیای من خیمه زد و داره لبشو میمکه و هلیا هم ازش خون میره دیدم تا منو دید بیهوش شد
-حرومزاده کثیف
(میسو*)
دیدم یهو میسو......
...
......
.....
......
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری 😅
حمایت کنید کیوتام ♥
اگه کم بود معذرت 🍷🪐
شرط برای پارت بعد:7 لایک♥
۷.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.