رمانمن ارباب توعم

رمان:من ارباب توعم
part33
ارسلان:قول؟
دیانا:اره قول
ارسلان:سرشو بوس کردم و گفتم لباستو عوض کن بیا
دیانا:باشه گوشیم زنگ خورد
ارسلاان
ارسلان:جانم قشنگم
دیانا:یه ناشناس زنگم زده
ارسلان:ببینم کیه
دیانا:بیا
ارسلان:الو
شقایق:به به آقا ارسلان خوش میگذره
ارسلان:چی میخای شقایق
شقایق:تورو
ارسلان:تو خاب ببینی
شقایق:گوشی بده دستم دیانا خانم
ارسلان:کارتو بگو
شقایق:کار به دیانا جون دارم
ارسلان:منو دیانا فرقی نداریم
شقایق:اووووووو آقا ارسلان عاشقیااا
ارسلان:نکنه من از رو هوس دارم اینکارو میکنم
شقایق:اره خب مثل من که رو هوس بود
ارسلان:اگه از رو هوس بود الان نامزد نبودیم درسته؟
شقایق:چی گفتیی؟
ارسلان:همینی که شنیدی دیگه به دیانا زنگ نزن
شقایق:میبینی که دیانا رو ازت میگیرم جلو روت میکشمش میبینیی
ارسلان:منتظرم
شقایق:ازت متنفرم اقای کاشیی
ارسلان:حسمون دو طرفست
شقایق:جالبه
ارسلان:دیگه دور و بر من و دیانا و زندگیم پیدات نمیشه فهمیدی؟
وگرنه کاری میکنم که مر غای اسمون به حالت گریه کنن
شقایق:چشم اقای کاشی
ارسلان:حرف گوش کن شدی
شقایق:بودم
ارسلان:اگه بودی همین الان گورتو گم میکردی
شقایق:.....
خب بایی💜🦇🔗🤍🦉
دیدگاه ها (۰)

یعنی 10سال و 6ماه نیستین؟تحمل میکنم؟نمیکنمچرا خبب؟این همه اد...

رمان:رمان ارباب توعمpart34شقایق:اقای کاشی خوشی هاتو با دیانا...

رمان:من ارباب توعمpart32دیانا:نخنددد مقصی از کی یاد گرفتیییا...

رمان:من ارباب توعمpart31رسلان:بیا بریممدیانا:هویییی اومدممما...

فیک کوک (part4)

فیک کوک part4اخر

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط