وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2
وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2
پارت چهارم
ویو ا.ت
جیمین اومد بلندم کرد و سوار ون شدیم که....
که گفتم
+ببخشید آقای لی چند تا خیابان بالاتر من رو پیاده کنید
نامی:چی؟! اما ا.ت...
+به سوهیون پیام دادم خیابان ... میاد دنبالم
جیهوپ :ا.ت میدونیم حالت بده اما فراموشش کن تازه ما دو روز دیگه دوباره کنسرت داریم
+فراموش کنم ؟! چی. رو فراموش کنم ؟! اینکه من رو اونجوری توصیف کردن اینکه اون عکس ها رو تو مانیتور جلو اون همه آدم پخش کردند شما بودید یادتون میرفتتت (داد آروم همراه با بغض)
_ا.ت من،من متاسفم
+متاسفی ؟! تأسف تو به نظرت بدرد من میخوره (حرف های ا.ت رو با بغض تصور کنید)
_اقای لی لطفا وایستید
جیمین:کوک
_وایستید آقای لی
راننده وایستاد کوک پیاده شد و در رو بست منم پشت سرش کولم رو برداشتم و رفتم بیرون در ماشین رو محکم بستم
تهیونگ:هوفف مجری احمق ...آیشش
جین:آقای لی حرکت کنید
ون حرکت کرد و رفت
تو خیابان همینجوری قدم میزدم مردم خیلی بد نگاه میکردند درسته ماسک نداشتم اما کلاهی که روی صورتم بود یکم از صورتم رو پوشونده بود
به سوهیون گفتم برگرده پیاده میام تا عمارت یک ساعت راه بود
ویو کوک
از ون پیاده شدم حق با ا.ت بود عذر خواهی من هیچ به دردی نمیخورد و معلوم بود اینکار ها کار کی هست تا خونه پیاده رفتم بعد از نیم ساعت رسیدم رفتم داخل دیدم سانا نیست شانس آورد وگرنه الان نمیتونست راه بره تو افکارم بودم دیدم سانا از بالا اومد
_ میفهمی چه غلطی کردی (داد)
@چیشده عزیزم
_انقدر به من نگو عزیزم عوضی
@چی داری می...
هنوز حرفش تمام نشده بود که یه دونه بهش سیلی زدم
@چیکار داری میکنی کوک؟!
_با اون فتوشاپی که درست کردی فکر کردی من باهات خوب میشم (داد)
داشتم داد میزدم که صدای جیهو کسی که مثلاً پسرمه اومد
#بابایی چیشده ؟!(بغض)
جیهو دو سالش بود و گفتن این که پسر من نیست سخته
_هیچی نیست عزیزم برو تو اتاق خوابت هر صدایی هم شنیدی بیرون نیا خب ؟!
#چشم بابا جون (با لحن بچگونه)
ویو ا.ت
بعد از یک ساعت رسیدم به عمارت رفتم داخل که سوهیون اومد.
@ا.ت خوبی ؟! برنامه رو دیدم
+میشه ول کنی فعلا
داشتم میرفتم بالا که با حرفی که زد سرجام وایستادم و سمتش برگشتم که...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#fake
پارت چهارم
ویو ا.ت
جیمین اومد بلندم کرد و سوار ون شدیم که....
که گفتم
+ببخشید آقای لی چند تا خیابان بالاتر من رو پیاده کنید
نامی:چی؟! اما ا.ت...
+به سوهیون پیام دادم خیابان ... میاد دنبالم
جیهوپ :ا.ت میدونیم حالت بده اما فراموشش کن تازه ما دو روز دیگه دوباره کنسرت داریم
+فراموش کنم ؟! چی. رو فراموش کنم ؟! اینکه من رو اونجوری توصیف کردن اینکه اون عکس ها رو تو مانیتور جلو اون همه آدم پخش کردند شما بودید یادتون میرفتتت (داد آروم همراه با بغض)
_ا.ت من،من متاسفم
+متاسفی ؟! تأسف تو به نظرت بدرد من میخوره (حرف های ا.ت رو با بغض تصور کنید)
_اقای لی لطفا وایستید
جیمین:کوک
_وایستید آقای لی
راننده وایستاد کوک پیاده شد و در رو بست منم پشت سرش کولم رو برداشتم و رفتم بیرون در ماشین رو محکم بستم
تهیونگ:هوفف مجری احمق ...آیشش
جین:آقای لی حرکت کنید
ون حرکت کرد و رفت
تو خیابان همینجوری قدم میزدم مردم خیلی بد نگاه میکردند درسته ماسک نداشتم اما کلاهی که روی صورتم بود یکم از صورتم رو پوشونده بود
به سوهیون گفتم برگرده پیاده میام تا عمارت یک ساعت راه بود
ویو کوک
از ون پیاده شدم حق با ا.ت بود عذر خواهی من هیچ به دردی نمیخورد و معلوم بود اینکار ها کار کی هست تا خونه پیاده رفتم بعد از نیم ساعت رسیدم رفتم داخل دیدم سانا نیست شانس آورد وگرنه الان نمیتونست راه بره تو افکارم بودم دیدم سانا از بالا اومد
_ میفهمی چه غلطی کردی (داد)
@چیشده عزیزم
_انقدر به من نگو عزیزم عوضی
@چی داری می...
هنوز حرفش تمام نشده بود که یه دونه بهش سیلی زدم
@چیکار داری میکنی کوک؟!
_با اون فتوشاپی که درست کردی فکر کردی من باهات خوب میشم (داد)
داشتم داد میزدم که صدای جیهو کسی که مثلاً پسرمه اومد
#بابایی چیشده ؟!(بغض)
جیهو دو سالش بود و گفتن این که پسر من نیست سخته
_هیچی نیست عزیزم برو تو اتاق خوابت هر صدایی هم شنیدی بیرون نیا خب ؟!
#چشم بابا جون (با لحن بچگونه)
ویو ا.ت
بعد از یک ساعت رسیدم به عمارت رفتم داخل که سوهیون اومد.
@ا.ت خوبی ؟! برنامه رو دیدم
+میشه ول کنی فعلا
داشتم میرفتم بالا که با حرفی که زد سرجام وایستادم و سمتش برگشتم که...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#fake
۳.۶k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.