وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2
پارت پنجم
ویو ا.ت
داشتم میرفتم بالا که با حرفی که زد سرجام وایستادم و برگشتم که...
@ایدی اون کسی که فتوشاپ ها رو درست کرده بود رو پیدا کردم
+چی؟!
@مجری که اون حرف رو زد برنامه شون رو هک کردم و ایمیل رو پیدا کردم بعد هم آیدی اون طرف
+کی هست ؟!
@زن کوک ...سانا
+ایندفعه دیگه نه
@چی؟!
سریع از پله ها رفتم پایین کلت رو از روی میز برداشتم و از در رفتم بیرون سوهیون پشتم می‌آمد و هی صدام میکرد
.ت ا.ت وایستا تروخدا نرو ا.ت
+دخالت نکن هیونگ
سوار ماشین شدم و سمت خونه کوک حرکت کردم بعد از ده مین رسیدم و ماشین رو پارک کردم رفت محکم در زدم
ویو کوک
رو مبل نشسته بودم که در محکم کوبیده شد
_برو ببین کیه
سانا رفت دم در و از چشمی دید
.ته
_باز کن
در رو باز کرد که مساوی شد با جیغ کشیدنش
سریع بلند شدم. رفتم دم در که ...
ویو ا.ت
سانا در رو باز کرد که در جا کلت رو سمتش گرفتم که باعث شد جیغ بکشه و عقب عقب بره
منم هی بهش نزدیک میشدم که کوک اومد
_ا،ا.ت چیکار می‌کنی
+این ح.ر.ام .ز.ا.د.ه از من فتوشاپ درست کرده که چی هاا (داد)
_ا.ت بیا حرف بزنیم هومم ؟!
.ت خانم درست حرف بزن وگرنه
+وگرنه چی ؟! ها ؟! چیکار میخوای بکنی ؟! میخوای بگی من مافیام برو بگو برو بگو که ببینیم که تهش ضرر می‌کنه درسته تو ضرر می‌کنی تویی که داری به خاطر پول هرکاری می‌کنی
#هی بفهم داری چی میگی
+اگر نفهمم؟! خانم چوی سانا من ده ساله دارم آدم میکشم کشتن آدم حقیری مثل تو برام مثل آب خوردنه هم من راحت میشم هم کوک
یه لگد به شکمش زدم که باعث شد رو دو زانو هاش بیافته
تفنگ رو دقیقا رو مغزش گذاشتم
+میخوای ماشه رو بکشم ؟!
#تو همچین غلطی نمیکنی
+امتحان ضرر نداره
_ا.ت ولش کن خواهش میکنم
+آیشش
تفنگ رو برداشتم
+دفعه بعدی از این غلطا بکنی سرت رو دستته
از خونه رفتم بیرون که کوک هم اومد
_ا.ت ا.ت
+بله ؟!
_میشه عذر خواهیم رو قبول کنی ...می‌دونم هیچی رو درست نمیکنه ولی...
+بیا بعدا در موردش حرف بزنیم
فردا پس فردا یا شایدم یه هفته دیگه
_اما...
+بایی
از کوک خداحافظی کردم و سوار ماشین شدم با آخرین سرعت رانندگی میکردم بعد از سه دقیقه رسیدم
رفتم داخل عمارت که ...
دیدم اعضا اومدن
+خداا
یوری (زن جیمین):ا.تت کجا بودی
+اهم رفته بودم بیرون باید برای یکی کارت به کارت میکردم پول
یونگی:بیا بشین
رفتم پیششون نشستم و بعد از کلی نصیحت کردن زنگ زدن به کوک که اومد ما رو فرستادن تو حیاط رفتیم رو تاب نشستیم داشتیم حرف می‌زدیم که داد نامجون در اومد
سریع رفتم داخل که با چیزی که تو دستش دیدم فاتحه خودم رو خوندم
نامجون :....
نظر یادت نره رفیق
دیدگاه ها (۱۴)

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2پارت ششم ویو ا.ت سریع ر...

*کپشن مهم*

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2 پارت چهارم ویو ا.تجیمی...

وقتی قلدر مدرسه بود....پارت چهارم ویو بورام نشستیم غذا خوردی...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط