پیاده شدید رفتید تو
پیاده شدید رفتید تو
خونشون خیلی بزرگ بود
خدمتکار:بفرمایید
_+ممنون
■خیلی برام خوشاینده که پسرم بعده چند سالی برگشته به خونش،اونم با یه دختر
سرتو بردی پایین
_عا..سلام
به تهیونگ نگا کردی تعجب کردی که چرا بهش سلام نداد
(علامت مادره ته●)
●تعجب نکن تهیونگ کلن اینطوریه
_س..سلام
●بیاید بشینید
نشستید
+خوب میرم سره اصل....
■هنوز خیلی زوده بزار بیشتر با دوست دخترت اشنا شیم
■خوب اسمت...
+یونا..اسمش یوناست
_تهیونگ چرا اینطوری میکنی (زیرلب)
●خنده)ته بزار خودش حرف بزنه
+بهم نگو ته ،،ما اونقدر صمیمی نیستیم(جدی)
_انگار حاله این خونواده اصلن خوب نیست (توی دلت)
■خوب خوب،بهمون بگید چطوری اشنا شدید
+مهم نیست،،فقط اینو بدونید که ما به زودی ازدواج میکنیم
■تهیو...
●حداقل بزار با یونا خصوصی حرف بزنم
+نخیر _حتمن(یونا و ته همزمان گفتن)
به هم نگا کردید تهیونگ باز داشت ترسناک نگات میکرد فهمیدی که نباید بری،
پارت۲۵
خونشون خیلی بزرگ بود
خدمتکار:بفرمایید
_+ممنون
■خیلی برام خوشاینده که پسرم بعده چند سالی برگشته به خونش،اونم با یه دختر
سرتو بردی پایین
_عا..سلام
به تهیونگ نگا کردی تعجب کردی که چرا بهش سلام نداد
(علامت مادره ته●)
●تعجب نکن تهیونگ کلن اینطوریه
_س..سلام
●بیاید بشینید
نشستید
+خوب میرم سره اصل....
■هنوز خیلی زوده بزار بیشتر با دوست دخترت اشنا شیم
■خوب اسمت...
+یونا..اسمش یوناست
_تهیونگ چرا اینطوری میکنی (زیرلب)
●خنده)ته بزار خودش حرف بزنه
+بهم نگو ته ،،ما اونقدر صمیمی نیستیم(جدی)
_انگار حاله این خونواده اصلن خوب نیست (توی دلت)
■خوب خوب،بهمون بگید چطوری اشنا شدید
+مهم نیست،،فقط اینو بدونید که ما به زودی ازدواج میکنیم
■تهیو...
●حداقل بزار با یونا خصوصی حرف بزنم
+نخیر _حتمن(یونا و ته همزمان گفتن)
به هم نگا کردید تهیونگ باز داشت ترسناک نگات میکرد فهمیدی که نباید بری،
پارت۲۵
۶.۸k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.