وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و پارت پنجم

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت پنجم)

لباش رو روی لبام حس کنم چشمام به چشمای بستش خیره بود از تعجب پلک نمیزدم و تکون نمیخوردم...

از زبان جیمین

نمیدونم چرا ولی اینکارو کردم انگار کنترلی روی خودم نداشتم

از زبان ا/ت

یهو به خودم اومدم هولش دادم به عقب توی چشماش نگاه کردن و با صدای بلند داد زدم و گفتم..
ا/ت: چیکار داری میکنی؟(با داد)
جیمین:داد نزن
ا/ت:چیییی میگییی
ایندفعه سکوت کرد و چیزی نگفت فقط نگام میکرد به سمت پله های طبقه بالا قدم برداشتم که لونا و تهیونگ رو دیدم..
لونا:چیشده ا/ت؟
ا/ت:چیزی نشده
اینو گفتم و رفتم توی اتاقم و در رو محکم کوبیدم

لونا و تهیونگ رفتن پایین و جیمین رو توی آشپزخونه دیدن تهیونگ سکوت رو شکست و گفت
تهیونگ:چیکار کردی؟
جیمین:هیچی
تهیونگ:پس ا/ت چرا داد میزد؟
جیمین:چیزی نیست
لونا:بگو جیمین
جیمین:شب خوش
تهیونگ دست جیمین رو که می‌خواست از بغلش رد بشه رو دم گوشش گفت
تهیونگ:فردا صبح حرف میزنیم
جیمین نیم نگاهی به تهیونگ کرد و رفت توی اتاقش

از زبان ا/ت

به سقف خیره بودم عصبی بودم از این کارش ولی دلم یه جوری بود انگاری که زیاد بدم نیومده بود...وااااییی خفه شم چمههه وای بیخیال خوابم میاد...

*پایان پارت پنجم*
❌کپی ممنوع❌
دیدگاه ها (۹)

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت شیشم) *فردا صبح* از...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت هفتم) (شب)شب شده بو...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت چهارم) از زبان ا/تل...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت سوم) (از زبان ا/ت)د...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

شوهر دو روزه. پارت۷۷

تکپارتی درخواستی اسمات از ته ته

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط