وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و پارت چهارم

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت چهارم)

از زبان ا/ت
لونا بهم کلی اصرار کرد شب پیشش بمون منم برای اینکه دلش نشکنه قبول کردم شام آماده بود و همه سر میز نشسته بودن اونم همونجا بود...بغل لونا نشستم ولی یه نیم نگاهی هم بهم نکرد توجهی نکردم و شروع به خوردن غذام کردم...
بعد از شام بود همه توی حال نشسته بودیم لونا رو تهیونگ داشتن باهم فیلم میدیدن جیمین هم سرش تویگوشیش بود خیلی خوابم میومد بلند شدم به لونا گفتم:لونا نن خوابم میاد میشه اتاقمو نشون بدی؟
گفت:باشه بیا بریم  باهم رفتیم طبقه ی بالا که اتاقمو بهم نشون داد یه لباس خواب بهم داد میخواست بره که بهم گفت:راستی امشب جیمین هم میمونه اینجا اینو گفت ولی زیاد توجه نکردم و گفتم:هوم اوکی
لونا:ا/ت!!!
ا/ت:بله
لونا:چیزی شده؟!
ا/ت:هوم نه فقط خستم میخوام بخوابم
لونا:باشه شبت بخیر
سرمو تکون دادم و رفت بیرون لباسمو عوض کردم و خوابیدم...

(ساعت3شب)

از خواب بیدار شدم احساس تشنگی میکردم ولی اینجا که آبی نیست مجبور بودم برم پایین توی آشپزخونه بلند شدم رفتم بیرون از اتاق داشتم از پله ها پایین میومدم که دیدم آشپزخونه چراغاش روشنه توجهی نکردم و رفتم داخل آشپزخونه در یخچال رو باز کردم پارچ آب رو برداشتم یه لیوان هم برداشتم و توش آب ریختم وسر کشیدم برگشتم که برم یهو دیدم پشت سرم یکی وایستاده جیغ خفیفی کشیدم دقت کردم دیدم جیمینه گفتم: ا...اینجا چیکار میکنی؟
[  ] تو چشماش نگاه کردم چشماش خمار بود معلومه مسته‌‌‌‌...
اومد نزدیک فاصلمون یه انگشت بود آروم آروم نزدیکم میشد با هر قدمش به سمت من مساوی با عقب رفتن من بود رفتم عقب خوردم به یخچال که دوتا دستش رو دو طرفم گذاشت گفت:ترسوندمت؟
نمیتونستم هیچی بگم زبونم نمی‌چرخد لال شده بودم...توی چشمام نگاه می‌کرد هیچی نمی‌گفت صورتش رو نزدیک صورتم داشت میکرد خیلی ترسیده بودم فقط میخواستم از اونجا برم سعی می‌کردم برم ولی دستاش رو دو طرفم گذاشته بود راه فراری نداشتم به سختی تونستم فقط یه کلمه بگم گفتم:د...داری چیکار م...میکنی؟... همین یه کلمه کافی بود که...

*پایان پارت چهارم*
❌کپی ممنوع ❌
دیدگاه ها (۱۶)

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت پنجم) لباش رو روی ل...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت شیشم) *فردا صبح* از...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و... (پارت سوم) (از زبان ا/ت)د...

وقتی عاشق دست راست مافیا میشی و..‌.(پارت دوم) ساعت12:00 (شب)...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط