~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من ~~~
پارت : ۲۲
تو راه فرودگاه یهو بغضم گرفت و زدم زیر گریه!
_چی شده ا.ت چرا گریه میکنی؟
دلت واسع اینجا تنگ میشه؟
سرمو تکون دادم و لب زدم
+نه ، دلم واسه خانوادم تنگ میشه
کلافه نگام کرد
_ا.ت سگم نکن خانواده تو فقط منم میفهمی منننن (عصبانی)
گریم زیاد شده بود
دلم تنگ میشد واسه خانواده م واسه کشورم ، وطنم
ساعت ۱۱ پرواز داشتیم و رفتیم فرودگاه
ایشش اینجام نمیشه فرار کرد
اههههه
یهو دستی رو ران پام حس کردم
برگشتم سمت اون دسته
_اگ بخوای اینجام هم فرار کنی کشتمت(صدای آروم و ترسناک)
آب دهنمو صدا دار قورت دادم ک پوزخندی زد
[پرش زمانی به فرودگاه ]
به سمت هواپیمایی رفتیم
هیچکس داخلش نبود
فکر کنم هواپیما شخصی گرفته
یا داره
رو صندلی نشستم ک دستام سرد و ارزون شد
تهیونگم اومد کنارم نشست
_چرا رنگت پریده؟
+هی...هیچی
_ا.ت چرا دستات سرده؟
_چرا میلرزه؟
_سردته؟؟؟
+گفتم هیچیم نیست
تو راه فرودگاه یهو بغضم گرفت و زدم زیر گریه!
_چی شده ا.ت چرا گریه میکنی؟
دلت واسع اینجا تنگ میشه؟
سرمو تکون دادم و لب زدم
+نه ، دلم واسه خانوادم تنگ میشه
کلافه نگام کرد
_ا.ت سگم نکن خانواده تو فقط منم میفهمی منننن (عصبانی)
گریم زیاد شده بود
دلم تنگ میشد واسه خانواده م واسه کشورم ، وطنم
ساعت ۱۱ پرواز داشتیم و رفتیم فرودگاه
ایشش اینجام نمیشه فرار کرد
اههههه
یهو دستی رو ران پام حس کردم
برگشتم سمت اون دسته
_اگ بخوای اینجام هم فرار کنی کشتمت(صدای آروم و ترسناک)
آب دهنمو صدا دار قورت دادم ک پوزخندی زد
[پرش زمانی به فرودگاه ]
به سمت هواپیمایی رفتیم
هیچکس داخلش نبود
فکر کنم هواپیما شخصی گرفته
یا داره
رو صندلی نشستم ک دستام سرد و ارزون شد
تهیونگم اومد کنارم نشست
_چرا رنگت پریده؟
+هی...هیچی
_ا.ت چرا دستات سرده؟
_چرا میلرزه؟
_سردته؟؟؟
+گفتم هیچیم نیست
۷.۰k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.