THE NAME
.THE NAME...
میان دو نگاه
PART...
🕒
SEASON...
1⃣
🖤💋...
از در خوابگاه که خارج شدن هانا برگشت و نگاهی به خوابگاه انداخت.
انگار دیگه اون گرمای همیشگی رو ازش حس نمیکرد.
راه پله دیگه پر از گلدون نبود آشپز خونه دیگه بوی غذا نمیداد.
دیگه اجومایی نبود که با روی خوش ازشون استقبال کنه.
دیگه اونجا رنگ و روی قبلی رو نداشت و انگار خالی از احساسات بود.
آهی کشید و نگاهی به چمدون هاشون کرد.
همون چمدون هایی بودن که یه روزی باهاشون به اینجا اومده بودن. و حالا بعد از 18 سال با همون چمدون ها از اونجا داشتن میرفتن.
نامیرا هانا رو صدا کرد:
_هانا، آجوشی سانگ اینجاست. وقت رفتنه.
هانا نفس عمیقی کشید و اعضا رو همراهی کرد.
میانه های راه که بودن سوفی سوالی از اقای سانگ پرسید:
_اجوشی به ما گفتن تو خوابگاه جدید غیر از QS&KS که ما ها و بی تی اس سابق باشیم دو گروه دیگه هم هستن درسته؟
آقای سانگ عینکش رو بالا داد و از تو آینه نگاهی به سوفی انداخت و گفت:
_درسته خانم مين. غير از شماها تی اکس تی و گروه استری کیدز بعد از انتقال به کمپانی هایب هم تو این خوابگاه هستن.
یه لبخند ملیحی زد و گفت:
_اجوشی میتونید سوفی صدام کنید!
آقای سانگ لبخندی زد و با سر تائید کرد.
8:50 a.m:
سوفی با صدای هانا چشم هاش رو باز کرد.
رسیده بودن.
از ماشین پیاده شد و نگاهی به اطرافش انداخت.
جایی که بودن بیشتر از خوابگاه شبیه یه عمارت بود.
احساس عجیبی داشت و میدونست این حسش با نامیرا و هانا مشترکه.
تو فکر بود که یهو...
🖤💋...
#ميان_دو_نگاه
@w.h.s.scenario.2025
میان دو نگاه
PART...
🕒
SEASON...
1⃣
🖤💋...
از در خوابگاه که خارج شدن هانا برگشت و نگاهی به خوابگاه انداخت.
انگار دیگه اون گرمای همیشگی رو ازش حس نمیکرد.
راه پله دیگه پر از گلدون نبود آشپز خونه دیگه بوی غذا نمیداد.
دیگه اجومایی نبود که با روی خوش ازشون استقبال کنه.
دیگه اونجا رنگ و روی قبلی رو نداشت و انگار خالی از احساسات بود.
آهی کشید و نگاهی به چمدون هاشون کرد.
همون چمدون هایی بودن که یه روزی باهاشون به اینجا اومده بودن. و حالا بعد از 18 سال با همون چمدون ها از اونجا داشتن میرفتن.
نامیرا هانا رو صدا کرد:
_هانا، آجوشی سانگ اینجاست. وقت رفتنه.
هانا نفس عمیقی کشید و اعضا رو همراهی کرد.
میانه های راه که بودن سوفی سوالی از اقای سانگ پرسید:
_اجوشی به ما گفتن تو خوابگاه جدید غیر از QS&KS که ما ها و بی تی اس سابق باشیم دو گروه دیگه هم هستن درسته؟
آقای سانگ عینکش رو بالا داد و از تو آینه نگاهی به سوفی انداخت و گفت:
_درسته خانم مين. غير از شماها تی اکس تی و گروه استری کیدز بعد از انتقال به کمپانی هایب هم تو این خوابگاه هستن.
یه لبخند ملیحی زد و گفت:
_اجوشی میتونید سوفی صدام کنید!
آقای سانگ لبخندی زد و با سر تائید کرد.
8:50 a.m:
سوفی با صدای هانا چشم هاش رو باز کرد.
رسیده بودن.
از ماشین پیاده شد و نگاهی به اطرافش انداخت.
جایی که بودن بیشتر از خوابگاه شبیه یه عمارت بود.
احساس عجیبی داشت و میدونست این حسش با نامیرا و هانا مشترکه.
تو فکر بود که یهو...
🖤💋...
#ميان_دو_نگاه
@w.h.s.scenario.2025
- ۷۷۰
- ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط