چندپارتی درخواستی لینو عضو پنجم بلک پینکی و لینو عاشقت م
چندپارتی درخواستی لینو: عضو پنجم بلک پینکی و لینو عاشقت میشه وجنی هان میفهمن وبه لینو کمک میکنن تا بهت اعتراف کنه:
p2
همه نشسته بودن ات داشت حرف میزد رابطه استری کیدز با بلک پینک عالی بود مثل دوستای واقعی هم بودن...
تمام مدت لینو به ات گوش میکرد با حرفای خنده دارش میخندید..
جونگین:ات تو خیلی باحالی..
ات: توهم همینطورر بچه نوننن
جونگین قرمز شد..
جنی: جونگین واقعا کیوته..
چانگبین:خیلی خجالیته جنی اینجوری نبینش..
هان:کنسرت کی شروع میشه دخترا؟
لیسا: نیم ساعت ۴۰ دقیقه دیگه بریم آماده شیم؟
اعضا : اره
همه پاشدن اعضای بلک پینک رفتن برای میکاپ ..
۲ساعت بعد..
کنسرت شروع شد آهنگ هیولاگ ده بود..
لینو لبخندی زد از لبخندش هان فهمید :
هان:میبینم که جناب لی عاشق شده.(خنده)
÷نه نه اینطور نیست من چیزه.
هان دستشو روشونه رفیق ش گذاشت
هان:پنهانش نکن من میدونم عاشقشی.. کمکت میکنم. اعتراف کنی .. الان برمیگردم..
هان تصمیم گرفت همچیوبرای جنی بگه پشت صحنه رفت اعضا داشتن آماده میشدن برای ۱۰ دقیقه دیگه..
هان:جنی؟ میشه ۵دقیقه وقتتو بگیرم تنها حرف بزنیم؟؟
جنی:اره چرا که نه (لبخند)
هان تمام ماجرارو واسش تعریف میکنه...
جنی:عوووخیلی خوبه.. حالا چیکار کنیم؟؟
هان:ات بهش حسی داره؟
جنی: اوهوم مطمعنم.. که داره ..
هان: لینو رو میارم اینجا ات هم بیار ..
جنی :اوکی...
هان رفت دنبال لینو جنی هم ات رو آورد..
÷چرا منو اوردییی من چی بگم..
هان:نترس هیونگ من پشتتم نگران نباش جنی هم کمکت میکنه...
لینو نفس عمیقی کشید..
جنی:اینم ات.. هان بیا بریم..
هان وجنی رفتن
ات: لینو کاری داشتی ؟؟
لینو:ات میخواستم موضوعی رو بگم من من من عاشقت شدم اول فکر کردم یه هوس بیشتر نیست ولی الان ۱ساله.. میخای کنارم باشی؟؟
ات لبخندی زد وچشای آبی رنگشو به لینو دوخت:
ات: اگر سرنوشت من اینجوریه چرا قبول نکنم؟؟؟
واین شد آغاز یک داستان عاشقانه...
p2
همه نشسته بودن ات داشت حرف میزد رابطه استری کیدز با بلک پینک عالی بود مثل دوستای واقعی هم بودن...
تمام مدت لینو به ات گوش میکرد با حرفای خنده دارش میخندید..
جونگین:ات تو خیلی باحالی..
ات: توهم همینطورر بچه نوننن
جونگین قرمز شد..
جنی: جونگین واقعا کیوته..
چانگبین:خیلی خجالیته جنی اینجوری نبینش..
هان:کنسرت کی شروع میشه دخترا؟
لیسا: نیم ساعت ۴۰ دقیقه دیگه بریم آماده شیم؟
اعضا : اره
همه پاشدن اعضای بلک پینک رفتن برای میکاپ ..
۲ساعت بعد..
کنسرت شروع شد آهنگ هیولاگ ده بود..
لینو لبخندی زد از لبخندش هان فهمید :
هان:میبینم که جناب لی عاشق شده.(خنده)
÷نه نه اینطور نیست من چیزه.
هان دستشو روشونه رفیق ش گذاشت
هان:پنهانش نکن من میدونم عاشقشی.. کمکت میکنم. اعتراف کنی .. الان برمیگردم..
هان تصمیم گرفت همچیوبرای جنی بگه پشت صحنه رفت اعضا داشتن آماده میشدن برای ۱۰ دقیقه دیگه..
هان:جنی؟ میشه ۵دقیقه وقتتو بگیرم تنها حرف بزنیم؟؟
جنی:اره چرا که نه (لبخند)
هان تمام ماجرارو واسش تعریف میکنه...
جنی:عوووخیلی خوبه.. حالا چیکار کنیم؟؟
هان:ات بهش حسی داره؟
جنی: اوهوم مطمعنم.. که داره ..
هان: لینو رو میارم اینجا ات هم بیار ..
جنی :اوکی...
هان رفت دنبال لینو جنی هم ات رو آورد..
÷چرا منو اوردییی من چی بگم..
هان:نترس هیونگ من پشتتم نگران نباش جنی هم کمکت میکنه...
لینو نفس عمیقی کشید..
جنی:اینم ات.. هان بیا بریم..
هان وجنی رفتن
ات: لینو کاری داشتی ؟؟
لینو:ات میخواستم موضوعی رو بگم من من من عاشقت شدم اول فکر کردم یه هوس بیشتر نیست ولی الان ۱ساله.. میخای کنارم باشی؟؟
ات لبخندی زد وچشای آبی رنگشو به لینو دوخت:
ات: اگر سرنوشت من اینجوریه چرا قبول نکنم؟؟؟
واین شد آغاز یک داستان عاشقانه...
- ۴.۵k
- ۱۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط