فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part¹⁹
+جی.جیمین؟بزار برم چرا اینطوری میکنی؟
چیزی نگفتو خودشو ازم جدا کردو رفت


خندم گرفت آخه چشه این
^به چی میخندی
(دم گوش ا/ت)
+یا حضرت کثافت ترسیدم
^حضرت چی؟(با خنده)
+بمیر بابا(البته ایشون شوخی میکنن وگرنه من جرشون میدم)
^باشه توهم چی میگفتی به جیمین؟بوستم کرد؟گفتی منم‌دوستت دارم؟نگفت بریم تو اتاق ی مارمولک دارم پروانه میزنه؟

گوشیشو در اورد و گرفت سمتم منم فقط داشتم با خنده نگاهش  میکردم،ک با عکس خندم محو شد
+نامجون این چیهههههه
^مدرک جرم
+چرا ازمون عکس گرفتی؟
^دلم میخواست
+تو غلط کردی
^من برم پخشش کنم
دویید به سمت اتاقشو منم دوییدم دنبالش
+نامجوننن
^بره حالا
رفت و بلافاصله درو قفل کرد
+مرتیکه روانی این برو پخششون کن به من چه
^باشه از خدامه
+به عنم


رفتم تو اتاقم یکم دوش گرفتم فردا قراره روز سختی باشه

بعد از حموم دراز کشیدم رو تخت و به لباسامو ک آویزان کردم به در کمد نگاه میکردم
یعنی جیمین اینقد بی غیرت شده؟اینقد بی اهمیت شدم براش؟اون اجازه نمیداد جلوی بقیه لباس آستین کوتاه بپوشم
دلم برای اون روزا تنگ شده
اینقد تو فکر بودم ک نمیدونم چه طوری خوابم برد