فیک
#فیک
#نوازش_باد
Part²⁰
با نور آفتاب چشمامو باز کردم
ساعت و ک نگاه کردم دیدم ساعت ۱ظهره
یا خدااا چقد خوابیدم
بلند شدم و رفتم سمت حموم ی دوش پنج مینی گرفتمو اومدم بیرون
لباس صورتی و شلوارکشو برداشتم و پوشیدم
موهامم بعد از خشک کردن گوجه ای بستم و یکم رژ قرمز برای خودم زدم
رفتم بیرون و رفتم سمت آشپزخونه
یکم چیز میز ریختم برای خودمو مشغول شدم
بعد ازخوردنم بلند شدم و رفتم از جیمین بپرسم ک ساعت چند جشنه
یکم در زدم
_بیا تو
رفتم تو
بالا تنه ی جیمین لخت بود و روی تخت بودو توی گوشی
از قیافش اومدم پایین و به بدن لختش نگاه کردم
جذابببب
_دید زدنات تموم شد؟
+من دید نمیزدم
_اره معلومه
+میگم جیمین ساعت چند جشنه شروع میشه؟
_چهار
+واقعا من هنوز آماده نیستم وایییی
_برو لباس بپوش هنوز ۲ ساعت مونده
+مگه ساعت ۲ شده؟
_صبح بخیر
+وایییییییی
ویو جیمین
از کیوتیش خندم گرفت میخاستم همونجا قورتش بدم ولی سریع خودمو جمع کردم از اتاق رفت بیرون و منم رفتم تا لباسامو بپوشم
خب لباسی ک نامجون گفت کو؟
آها اینجاست برداشتم
و پوشیدم(عکساشو میزارم)
دیدم ساعت ۳و ۳۰ ک با سرعت یکم به خودم رسیدم و عطر زدم و موهامو درست کردم رفتم بیرون و با ا/ت روبه رو شدم
جیمین خیلی بی غیرتی درسته اینجا همه اینو می پوشن ولی با اینکه میدونی چقدر ا/ت خجالت میکشه و اذیت میشه بازم زورش کردی بپوشه
ولی زیبایی ک بهش داده بود هیچه هیچ
ویو ا/ت
رفتم تو اتاقمو لباسمو از توی کمد در اوردم
به زور پوشیدمشو رفتم جلوی اینه
میخاستم آب شم برم تو زمین من اصلا ازین لباسا نمیپوشم
ولی مجبورم نگاه کردم به ساعت ،ساعت ۳عه خوبه وقت دارم
موهامو اتو کردم و یکم آرایش
وای چ خوشگل شدم خاک تو سرت ا/ت یبار تو عمرت اینقد خوشگل نشدی
کفشام هم پوشیدم و رفتم بیرون
داشتم رد میشدم ک جیمینو دیدم از اتاق اومد بیرون مرتیکه هر روز جذاب تر میشه
یبار کامل برندازم کرد ک
#نوازش_باد
Part²⁰
با نور آفتاب چشمامو باز کردم
ساعت و ک نگاه کردم دیدم ساعت ۱ظهره
یا خدااا چقد خوابیدم
بلند شدم و رفتم سمت حموم ی دوش پنج مینی گرفتمو اومدم بیرون
لباس صورتی و شلوارکشو برداشتم و پوشیدم
موهامم بعد از خشک کردن گوجه ای بستم و یکم رژ قرمز برای خودم زدم
رفتم بیرون و رفتم سمت آشپزخونه
یکم چیز میز ریختم برای خودمو مشغول شدم
بعد ازخوردنم بلند شدم و رفتم از جیمین بپرسم ک ساعت چند جشنه
یکم در زدم
_بیا تو
رفتم تو
بالا تنه ی جیمین لخت بود و روی تخت بودو توی گوشی
از قیافش اومدم پایین و به بدن لختش نگاه کردم
جذابببب
_دید زدنات تموم شد؟
+من دید نمیزدم
_اره معلومه
+میگم جیمین ساعت چند جشنه شروع میشه؟
_چهار
+واقعا من هنوز آماده نیستم وایییی
_برو لباس بپوش هنوز ۲ ساعت مونده
+مگه ساعت ۲ شده؟
_صبح بخیر
+وایییییییی
ویو جیمین
از کیوتیش خندم گرفت میخاستم همونجا قورتش بدم ولی سریع خودمو جمع کردم از اتاق رفت بیرون و منم رفتم تا لباسامو بپوشم
خب لباسی ک نامجون گفت کو؟
آها اینجاست برداشتم
و پوشیدم(عکساشو میزارم)
دیدم ساعت ۳و ۳۰ ک با سرعت یکم به خودم رسیدم و عطر زدم و موهامو درست کردم رفتم بیرون و با ا/ت روبه رو شدم
جیمین خیلی بی غیرتی درسته اینجا همه اینو می پوشن ولی با اینکه میدونی چقدر ا/ت خجالت میکشه و اذیت میشه بازم زورش کردی بپوشه
ولی زیبایی ک بهش داده بود هیچه هیچ
ویو ا/ت
رفتم تو اتاقمو لباسمو از توی کمد در اوردم
به زور پوشیدمشو رفتم جلوی اینه
میخاستم آب شم برم تو زمین من اصلا ازین لباسا نمیپوشم
ولی مجبورم نگاه کردم به ساعت ،ساعت ۳عه خوبه وقت دارم
موهامو اتو کردم و یکم آرایش
وای چ خوشگل شدم خاک تو سرت ا/ت یبار تو عمرت اینقد خوشگل نشدی
کفشام هم پوشیدم و رفتم بیرون
داشتم رد میشدم ک جیمینو دیدم از اتاق اومد بیرون مرتیکه هر روز جذاب تر میشه
یبار کامل برندازم کرد ک
- ۱۷.۲k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط