فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part²¹


ی بار کامل برندازم کرد ک کازوها رو پشت سرش دیدم چقد خوشگل شده بود ی لباس قرمز ک دامن بلند داشت ک ی پاش بیرون و لختی بود
با آرایش ملایم و موهای باز و موجی
خیلی خوشگل شده بود ولی من خوشگل ترم مگه نه
من موهامو کیوت بسته بودم و با آرایشم خیلی کیوت بودم انگار ۱۴ سالمه



*اووووو چقد خوردنی شدی ا/ت
+ممنون
*اوووووووو جیمین چقد داف شده
_ممنون


نامجون اومد بیرون از اتاق ک
*+اوووووووووووووووو حاجی داف شدیااااااا
_هووو چتونه خیلیم زشته

نامجون ی لباس تغریبا چسبون پوشیده و شلوار سفید و دافی شده هاا
خیلی خوشگل شده
جیمین همینطور
کازوها هم همینطور
فک کنم فقط من زشتشونم
اعتماد به سقفم رسید به ته


_بیا خوبتونه از صبح دارید منو نامجونو دید می زنید
^خوبه ک ادامه بدید
_بیا نامجون هول
^وا


خندیدیم
_بیا دیگه دیر شد مهمونا میان
^*+اومدیم


رفتیم بیرون هم جیمین ماشینشو آورده بود و نامجون
^کازوها تو بیا با من
*باشه
+نه من با نامجون میرم
دم گوشش گف
^نمیشه باید عشق و حال کنید(با لبخند شیطانی)
زدم به شونش
+ببند
جیمین سوار شدو گفت سوار شو دیگه
منم دیگه ادامه ندادم
آروم نشستم توی ماشین
_من رانندتم؟بیا جلو
+آخه...
_بیا جلو(کمی بلند)
+چشم

رفتم جلو با اون دامن معذب بودم خیلی معذب بود اگه یکم تکون بخورم قشنگ همه چیزم معلوم میشه
فک میکنم جیمین متوجه ی خجالت کشیدنم شد
و کتشو در اورد و انداخت روی پام
_سردت میشه
+ممنون(خیلی اروم)


هیچ حرفی دیگه بینمون در و بدل نشد و فک میکنم بعد از ۱۰ مین رسیدیم
دیدگاه ها (۰)

#فیک #نوازش_باد Part²²ی ویلا بود تقریبادم در وایسادیم و جیمی...

#فیک #نوازش_باد Part²³٪اینا رو بگیر برو پخش کن+اینا شرابن؟٪آ...

#فیک #نوازش_باد Part²⁰با نور آفتاب چشمامو باز کردمساعت و ک ن...

#فیک #نوازش_باد Part¹⁹+جی.جیمین؟بزار برم چرا اینطوری میکنی؟چ...

قلب سنگی

نام فیک: عشق مخفیPart: 43ویو جیمین*من رفتم ارایشگاه و...خلاص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط