زخم کهنه
زخم کهنه )
پارت ۷۷
یی جونگ ته نوشیدنیش رو هم در آورد و از جا بلند شد دگمه ی کتش رو بست و با پوزخندی از پشت میز رفت . جین ری هم نگاه ناامیدی بهش انداخت و بلند شد : راجع بهش فکر کن . سایمون با پدرت اصلا قابل مقایسه نیست.
تهیونگ پوفی کرد .
هر دو فرد روبروش به سمت در میرفتند که تهیونگ :گفت خود سایمون این رو خواسته؟
باورش نمیشد این وسط داره به این موضوع فکر میکنه. سومین حتی روی اخلاقیاتش هم پا میذاشت .
دختر و پسر جلوی در ایستادند و بهم نگاه کردند یی جونگ دهن باز کرد اما جینری پیشدستی کرد: معلومه . ما بدون دستور اون که کاری نمیکنیم
تهیونگ چشمهای درشت شدهی یی جونگ رو ندید . فقط لبهاشو روی هم فشرد و نشست سر جاش : بهرحال ، توی
اصل موضوع تفاوتی پیش نمی آد.
یی
جونگ
و جین ری رفتند اما حالا افکار تهیونگ سوزان
شده بود یعنی سومین خودش این فرصت رو به کیونگسو
داده بود ؟
شده بود. یعنی سومین خودش این فرصت رو به تهیونگ
داده بود ؟
(*
بی
هدف یه کاغذ نسخه برداشته بود و روی نقاشی میکشید به لطف سالهای حبس توی خونه و تجربه کردن انواع و اقسام کلاسهای خصوصی نقاشیش خوب بود پیانو هم بلد بود بزنه. چیزهای زیادی بلد بود و حالا از بیحوصلگی داشت هنرهاشو توی مغزش ردیف میکرد و
آخرش به یه آه این حق من نیست; میرسید. از صبح پنج تا بیمار ویزیت کرده بود اما یکدفعه خلوت شده بود
و یک ساعتی میشد که داشت از بیکاری خل میشد و تقریبا داشت به این نتیجه میرسید که سایمون هم باهاش لج افتاده که بیمارهاش ته کشیدن که صدای داد و هورای گلللل; که از بیرون شنید باعث شد پوکر شه . پس بخاطر بازی فوتبال بود که مردم حتی بیخیال سلامتیشون
شده بودن و دکتر نمی اومدن ؟
مصمم به طراحیش ادامه داد و با صدای زنگ موبایل و اسم جین ری از جا پرید چند لحظه گذاشت زنگ بخوره و بعد با صدایی که بنظر خنثی میرسید جواب داد : بله !
انگار بدموقع زنگ زدم
جینری بلافاصله گفت و تهیونگ پوزخند زد: فعلا میتونم صحبت کنم چیزی شده؟ یا میخوای اصرار
پارت ۷۷
یی جونگ ته نوشیدنیش رو هم در آورد و از جا بلند شد دگمه ی کتش رو بست و با پوزخندی از پشت میز رفت . جین ری هم نگاه ناامیدی بهش انداخت و بلند شد : راجع بهش فکر کن . سایمون با پدرت اصلا قابل مقایسه نیست.
تهیونگ پوفی کرد .
هر دو فرد روبروش به سمت در میرفتند که تهیونگ :گفت خود سایمون این رو خواسته؟
باورش نمیشد این وسط داره به این موضوع فکر میکنه. سومین حتی روی اخلاقیاتش هم پا میذاشت .
دختر و پسر جلوی در ایستادند و بهم نگاه کردند یی جونگ دهن باز کرد اما جینری پیشدستی کرد: معلومه . ما بدون دستور اون که کاری نمیکنیم
تهیونگ چشمهای درشت شدهی یی جونگ رو ندید . فقط لبهاشو روی هم فشرد و نشست سر جاش : بهرحال ، توی
اصل موضوع تفاوتی پیش نمی آد.
یی
جونگ
و جین ری رفتند اما حالا افکار تهیونگ سوزان
شده بود یعنی سومین خودش این فرصت رو به کیونگسو
داده بود ؟
شده بود. یعنی سومین خودش این فرصت رو به تهیونگ
داده بود ؟
(*
بی
هدف یه کاغذ نسخه برداشته بود و روی نقاشی میکشید به لطف سالهای حبس توی خونه و تجربه کردن انواع و اقسام کلاسهای خصوصی نقاشیش خوب بود پیانو هم بلد بود بزنه. چیزهای زیادی بلد بود و حالا از بیحوصلگی داشت هنرهاشو توی مغزش ردیف میکرد و
آخرش به یه آه این حق من نیست; میرسید. از صبح پنج تا بیمار ویزیت کرده بود اما یکدفعه خلوت شده بود
و یک ساعتی میشد که داشت از بیکاری خل میشد و تقریبا داشت به این نتیجه میرسید که سایمون هم باهاش لج افتاده که بیمارهاش ته کشیدن که صدای داد و هورای گلللل; که از بیرون شنید باعث شد پوکر شه . پس بخاطر بازی فوتبال بود که مردم حتی بیخیال سلامتیشون
شده بودن و دکتر نمی اومدن ؟
مصمم به طراحیش ادامه داد و با صدای زنگ موبایل و اسم جین ری از جا پرید چند لحظه گذاشت زنگ بخوره و بعد با صدایی که بنظر خنثی میرسید جواب داد : بله !
انگار بدموقع زنگ زدم
جینری بلافاصله گفت و تهیونگ پوزخند زد: فعلا میتونم صحبت کنم چیزی شده؟ یا میخوای اصرار
- ۴.۰k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط