روزی که بازوان بلورین صبح دم

روزی که بازوان بلورین صبح دم
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد
رنگ نشاط و خنده گمگشته بازیافت

من نیز باز خواهم گردید آن زمان
سوی ترانه ها و غزل ها و بوسه ها
سوی بهارهای دل انگیز گل فشان
سوی تو
عشق من...🦋❤❤🦋

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

یک کودتاچیِ عاشقِ مستمیک انقلابی مشی دیوانهدنبال آزادی چشمان...

تو دوست داشتنی ترين پيچكی هستیكه دلم می خواهدبه دست و پای زن...

بند ِ دل ِ من به لبخندهای تو بند است.برای دوست داشتنت اما لب...

حکایتِ بارانِ بی‌امان استاین‌گونه که من دوستت می‌دارمشوریده‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط