پارت آخرینتکهقلبم نویسنده izeinabii

#پارت_۱۲۰ #آخرین_تکه_قلبم نویسنده izeinabii
نیاز :

_من مطمئن نیستم که دوست نداشته باشه ..
_منم نمی دونم که داره یا نه!

خالی با سینی چای اومد سمتمون.

برداشتم و تشکر کردم:
_دستت درد نکنه خاله جون.
_نوش جانت عزیز خاله.
صدای مسیج تلفنم توجه امو جلب کرد.
بازش کردم
نیما بود.
_اگه دوس داری امروز بریم بیرون باهات حرف دارم.
پوفی کردم و تایپ کردم:
_باشه میام چه ساعتی؟
_ساعت سه.
_اوکی.

هوا هوای عاشقیه و تنها چیزی که به من دیگه نمی خوره همین عشقه!
***
غلیظ ترین آرایش ممکن رو کردم.
نازنین با دیدنم گفت:
_والا هی میگی من دختر ساده و دوس داشتنی ام خیلی ام پلنگ شوی جدیدا !

جکابشو فقط با یه خنده دادم:
_برا تنوع!

تو چه میدونی نازنین!
می خوام بدونه چیزی از دخترای دورش کمتر ندارم فقط خوشم نمیاد بیش از حد آرایش کنم.

خودمو توی آینه بر انداز کردم.
_چه جونی شدم لامصب..

سینا قبل اینکه برم بیرون سرفه ای کرد و گفت:
_یه دختر خوب روز ولنتاین نمیره بیرون!

اداشو در آوردم :
_ی ی ی ی
پشت چشمی نازک کرد که پوکر مانند زل زدم بهش.
_بی خیال ناموسن برات اسمارتیز می گیرم ولی انقدر پاچه این رلیشن شیپ(رل،رابطه داشتن ) ها رو نگیر!
_جدی میگیری برام؟
_آره آره خاطرت جمع فقط پسر خوبی باش خاله و مامانمو اذیت نکن منم ...
چشمکی زدم و ادامه دادم:
_مثلا رفتم کارنامه اممو بگیرم!
_وای وای حتما کارنامه اتو بیار دوس دارم نمره های درخشانتو ببینم.
_مطمئن باش میارم واست .
**
نشستم توی ماشین.
یا دیدنش لبخند زدم.
_سلام.
_سلام چه عجب افتخار رویت شما نصیبمون شد!

با تبسم کوتاهی جوابشو دادم:
_مامانم حالش خوب نبود این چند روزه!
_ببینمت؟
برگشتم و زل زدم توی چشماش.
اخم کرد و گفت:
_براچی انقدر آرایش کردی؟
_اینجوری بهتره!
اخمشو غلیظ تر کرد:
_یعنی چی؟؟
_منم بلد آرایش کنم اونایی که ادعا میان جلوت و فاز خوشکلی میگیرن فقط آرایششون غلیظ تره!
_مگه من چی گفتم؟
_گفتم که در جریان باشی وقتی راجع به همکارات میحرفی که خوشگلن شاخن و فلان..من..
_هیس..منو عصبی نکن نیاز .

_کاری نکنردم من .
لبخندی از حرص زد و گفت:
_همین الان پاکش می کنی!

خیلی ریلکس گفتم:
_براچی پاک کنم مگه چه مشکلی داره آرایشم.
_خودت آرایشتو پاک کن وگرنه گند میزنم تو صورتت می دونی که شوخی ندارم!
_آخه الان که پسری نیست جز تو برا توعه.
_با اخم گفت:
_پاکش کن.

اونقدر لحنش جدی بود که دیدم لج بازی کردن به داغون شدن صورتم نمی ارزه!

دستمال ورداشتم که سورمه ی چشمم رو پاک کنم که گفت:
_نمی خواد وقتی خواستی بری خونه پاک می کنی.

با گفتن این حرفش مطمئن شدم که بعله!
آقا خوشش اومده و متوجه شده دنیا دست کیه!

* خوبی دخترایی که آرایش نمی کنن یا کم آرایش می کنن اینه که وقتی آرایش می کنن کلی تغییر می کنن! *
دیدگاه ها (۵)

#پارت_۱۲۱ #آخرین_تکه_قلبم نویسنده izeinabii زمزمه کردم:_من س...

خیلی دوست دارم مادرجون ♡روزت مبارک دلبر #مادربزرگ

#پارت_۱۱۹ #آخرین_تکه_قلبمهر کدوم از پسراش یکیو دارن هرشب پی ...

#پارت_۱۱۸ #آخرین_تکه_قلبم رفتم سمتش و دست دادم بهش._چطوری تو...

You must love me... P9

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱

Blackpinkfictions ۲۴ پارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط