حالا دوست پسر داری
#𝑺𝑨𝑭𝑬_𝑾𝑰𝑻𝑯_𝒀𝑶𝑼
𝑷𝑨𝑹𝑻 ⁵
_حالا دوست پسر داری؟
+نــــ...
داشتم جوابشو میدادم که گوشیم زنگ خورد
(سوهو ی پدسگ🐶🐕🦺🤧)
_جررررر پسره رو سیو کرده سوهوی پدسگ
+هیسسس... بله
_صدا رو بزار رو آیفون
صداش رو گزاشتم رو آیفون
علامت سوهو@
@هانییییییی
_زهر مار(آروم)
+بله؟
@اگه بدونی کی اینجاست
_عمه چیتوز و کرانچی(آروم)
+پسر عموت؟
@نه...
+پس کی؟!!!
@یونهاااا
_عهعهعهه مبارکه بچهههههه
@ها؟!! مگه عروسیمه؟
+ها؟!!! بیخیالششششش
@از پسر خاله سرد و مغرورت چخبر ؟
میدونه رو رفیقش جونهو کراشی؟
این از کجا میدونههه؟ یهو همه چی تو هواپیما یادم اومد
(@ رو پسر خالت کراشی؟+نه رو رفیقش جونهو کراشم البته خیلی ریخت نداره مطمئنن هوسه)
دستم رو محکم زدم به سرم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
_(نگاه پر تعجبببب)
+اونطوری نگام نکن... سوهوو
@یا امام جد باقر
+خدا تیکه تیکت کنه صدات رو آیفون بود
@سلام پسر خالش البته تا جایی که یادم میاد تو هواپیما گفته بود هوسه... آها راستی هانی.. پسر عموتم امشب بیار
+نمیگفتی میوردم. بای بای
_هانا خیلی خری... آخه جونهو.. بعدشم من مغرورم؟
+ببخشیدا.. نیستی؟
_خب حالا... ولی جونهو؟
+گفتم که هوسه
+ساعت پنج حرکت میکنیم
_باشه
غذا مو تموم کردم به سمت اتاقم رفتم و کتابمو باز کردم و شروع کردم مطالعه کردن درمورد اعضای بدن
که نفهمیوم کی خوابم برد
«ساعت ④»
از خواب بیدار شدم به ساعت نگاه کردم ۴444
میدونستم یونگی آماده شدنش طول میکشه پس به سمت اتاقش حجوم بردم که پام به دمپاییش گیر کرد و افتادم روش(بچه ها حالتشون دقیقاً اینجوری بود مثل به علاوه +
یعنی شوگا عمودی هانا افقی) و صاف افتادم رو اونجاش
_آـــــــــــــــــــــخ
+یونگی یونگی ببخشید فقط ساعت 4... خوبی نفس بکش... معمولاً یک ساعت بیدار میشه
_آییی... چی؟؟!!!
+هانا... جدیداً هیز شدی
+اطلاعات پزشکی دارم بهت میدم بدبخت پاشو لباستو بپوش
_باشه باشه
لباسمو پوشیدم و موهامو مدل دادم و یه میکاپ ملایم کردم و گوشیمو گرفتم و رفتم پایین
_هانا این لباس خوبه؟
+مگه داری میری عروسی با محل کار... یه لباس دیگه بگیر ساده باشه
_اوکی
لباس لشی پوشید گوشیش رو گرفت و اومد سمتم
_خوبه؟
+آره بریم
سوار ماشین شدیم و به سمت پارک حرکت کردیم
_پیاده شو
_باشه
پیاده شدم و به سمت ورودی حرکت کردم که
_وایسا...
برگشتم سمتش...
_موهات... تو دهنته
موهامو از گوشه لبم کشید بیرون
@کپلای افسانه اییییی
سریع برگشتم سمتش و افتادم دنبالش
#⓪①مین_بعد
شوگا با خستگی گفت
_تموم شد دنبال بازی هاتون خرسای گنده یا مثلاً دکترای مملکت؟
سوهو وایساد از موقعیت استفاده کردم و موهاشو کشیدم و زدم به باسن مبارکش
@آخــــــــــــــــــــــــــــ..
+مــــــــرض
ادامه تو کامنت اینجا جا نمیشه
𝑷𝑨𝑹𝑻 ⁵
_حالا دوست پسر داری؟
+نــــ...
داشتم جوابشو میدادم که گوشیم زنگ خورد
(سوهو ی پدسگ🐶🐕🦺🤧)
_جررررر پسره رو سیو کرده سوهوی پدسگ
+هیسسس... بله
_صدا رو بزار رو آیفون
صداش رو گزاشتم رو آیفون
علامت سوهو@
@هانییییییی
_زهر مار(آروم)
+بله؟
@اگه بدونی کی اینجاست
_عمه چیتوز و کرانچی(آروم)
+پسر عموت؟
@نه...
+پس کی؟!!!
@یونهاااا
_عهعهعهه مبارکه بچهههههه
@ها؟!! مگه عروسیمه؟
+ها؟!!! بیخیالششششش
@از پسر خاله سرد و مغرورت چخبر ؟
میدونه رو رفیقش جونهو کراشی؟
این از کجا میدونههه؟ یهو همه چی تو هواپیما یادم اومد
(@ رو پسر خالت کراشی؟+نه رو رفیقش جونهو کراشم البته خیلی ریخت نداره مطمئنن هوسه)
دستم رو محکم زدم به سرم🤦🏻♀️🤦🏻♀️
_(نگاه پر تعجبببب)
+اونطوری نگام نکن... سوهوو
@یا امام جد باقر
+خدا تیکه تیکت کنه صدات رو آیفون بود
@سلام پسر خالش البته تا جایی که یادم میاد تو هواپیما گفته بود هوسه... آها راستی هانی.. پسر عموتم امشب بیار
+نمیگفتی میوردم. بای بای
_هانا خیلی خری... آخه جونهو.. بعدشم من مغرورم؟
+ببخشیدا.. نیستی؟
_خب حالا... ولی جونهو؟
+گفتم که هوسه
+ساعت پنج حرکت میکنیم
_باشه
غذا مو تموم کردم به سمت اتاقم رفتم و کتابمو باز کردم و شروع کردم مطالعه کردن درمورد اعضای بدن
که نفهمیوم کی خوابم برد
«ساعت ④»
از خواب بیدار شدم به ساعت نگاه کردم ۴444
میدونستم یونگی آماده شدنش طول میکشه پس به سمت اتاقش حجوم بردم که پام به دمپاییش گیر کرد و افتادم روش(بچه ها حالتشون دقیقاً اینجوری بود مثل به علاوه +
یعنی شوگا عمودی هانا افقی) و صاف افتادم رو اونجاش
_آـــــــــــــــــــــخ
+یونگی یونگی ببخشید فقط ساعت 4... خوبی نفس بکش... معمولاً یک ساعت بیدار میشه
_آییی... چی؟؟!!!
+هانا... جدیداً هیز شدی
+اطلاعات پزشکی دارم بهت میدم بدبخت پاشو لباستو بپوش
_باشه باشه
لباسمو پوشیدم و موهامو مدل دادم و یه میکاپ ملایم کردم و گوشیمو گرفتم و رفتم پایین
_هانا این لباس خوبه؟
+مگه داری میری عروسی با محل کار... یه لباس دیگه بگیر ساده باشه
_اوکی
لباس لشی پوشید گوشیش رو گرفت و اومد سمتم
_خوبه؟
+آره بریم
سوار ماشین شدیم و به سمت پارک حرکت کردیم
_پیاده شو
_باشه
پیاده شدم و به سمت ورودی حرکت کردم که
_وایسا...
برگشتم سمتش...
_موهات... تو دهنته
موهامو از گوشه لبم کشید بیرون
@کپلای افسانه اییییی
سریع برگشتم سمتش و افتادم دنبالش
#⓪①مین_بعد
شوگا با خستگی گفت
_تموم شد دنبال بازی هاتون خرسای گنده یا مثلاً دکترای مملکت؟
سوهو وایساد از موقعیت استفاده کردم و موهاشو کشیدم و زدم به باسن مبارکش
@آخــــــــــــــــــــــــــــ..
+مــــــــرض
ادامه تو کامنت اینجا جا نمیشه
- ۳.۳k
- ۲۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط