و من به شوق تو یک روز آفریده شدم

‌و من به شوق تو یک روز آفریده شدم
شبیه روح درون خودم دمیده شدم

شبیه طوفان‌های بزرگ پیچیدند
تو را به جان من آنوقت آفریده شدم

چه قدر تابستان های گرم آمد و رفت
که ذره ذره گل انداختم رسیده شدم

چه قدر فصل شراب از لبان تشنه گذشت
چه قدر در عطش خواب‌ها چشیده شدم

چه قدر رنگ به رنگ از خودم در آمدم و
میان پیلۀ تردیدها تنیده شدم

ببخش دست خودم نیست تلخم و ترشم
ببخش زود تر از فصل میوه چیده شدم

کم‌ام برای تو پس بیش از این نخواه از من
که پیش از آمدن ات بارها تکیده شدم

که پیش از آن که تو را ابرها نشان بدهند
میان انهمه رگبار آبدیده شدم

تو سالها بودی و تو سالها هستی
منم که دیر به این سالها کشیده شدم

مرا ببخش اگر منتظر گذاشتم ات
مرا ببخش اگر دیر آفریده شدم

#زینب_چوقادی
دیدگاه ها (۱)

‌تاکید میکنم که دیگر دلم تنگ نمی شود...[یک قطره اشک به نشآنه...

این قلبِ کیست که درون قلبم میتپد؟!#أدونيس

‌جان بِبر آنجاکه دلم بُرده‌ای ...#مولانا

‌یک تو،وسط زندگیم گم شده است#علیرضا_آذر

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

«معشوق سابق» پارت شصت و سه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط