پارت ششم =
پارت ششم =
&بیبی هرجا تو باشی من همونجام
{فلش بک } روز اول مدرسه ات =...........................
ات ویو = تو کلاس نشسته بودم که ی پسر ژزاب اومد پیشم
علامت پسره &
&سلام بیینم تو تازه واردی
+اوهوم اسمم اته
&منم کیم وو بین هستم
ادمین=
وو بین و ات اولای مدرسه با هم دوست صمیمی بودم اما
ات کم کم عاشق وو بین میشه و ی شب که اونا تو بار بودن
ات میخواست بهش اعتراف کنه که اونو تو ی ........
ات ویو = بعد از اماده شدن به بار رسیدم میخواستم به وو
بین اعتراف کنم و لی پیداش نکردم مشخصاتشو به وسایی
که اونجا بودن دادم و اونا کفتن تو اتاق ۴۷ هس رفتم سمت
اتاق که دیدم ووبین داره با ی دختره (استخفرالله) میکنه
بعد اون خواستم باهاش فقط دوس باشم اما قلبم بهم اجازه
ندا و بهش گفتم دیگه نمیخام باهم دوست باشیم اولش
ناراحت شد ولی خب چون اون دوستای زیادی داشت بر
خلاف من، من تنها دوستش نبودم :)
{زمان حال }............................
_دوست دخترتو جمع کن
&عوضی به تو ربطی نداره چطور میتونی برای ی دختر دستتو بلند کنی
÷هقق شوگا بریم
_تقاص کارتو پس میدی (رو به ات)
+برو بابا عوضی (زیر لب )
(شوگا رفت )
+وو بین این جا چه کار میکنی
& خب درسته دوستی مونو بهم زدی ولی بلاخره نمیتونم بزارم کسی روت دست بلند کنه که
(راستی گایز ات الان عاشق وو بین نیستا )
+خب... ممنون ولی میتونیم باهم دوست باشیم
&جدی پس برای مهمونی اخر هفته پارتنرم باش
+مهمونی ؟
&یاا اصن تو باغ نیسایا اخر هفته قراره مارو برای 3 روز ببرن ججو بعدم روز دوم ی پارتی میگیرن
+کی؟
&مدرسه دیگه، اقای یانگ میخاد اخر سالی میخاد بهمون حال بده
+اووو ینی فردا میرن؟
+میشه باهام امروز بیای خرید
&یسسسس خدمم چنتا خرید دارم
پرش زمانی به صبح روزی که میرن ججو
ات ویو =
ساعت ۱۰ بود باید یازده مدرسه باشیم رفتم حمام و ی
لباسمو پوشیدم و یکم ارایش کردم که دیدم یکی محکم به
در میکویه وقتی درو باز کردم با کسی که دیدم یکم جا
خوردم
لباس ات اسلاید دوم
(پارت بعدو تا چند ساعت دیگه میزارم اگه حمایت بشه )
&بیبی هرجا تو باشی من همونجام
{فلش بک } روز اول مدرسه ات =...........................
ات ویو = تو کلاس نشسته بودم که ی پسر ژزاب اومد پیشم
علامت پسره &
&سلام بیینم تو تازه واردی
+اوهوم اسمم اته
&منم کیم وو بین هستم
ادمین=
وو بین و ات اولای مدرسه با هم دوست صمیمی بودم اما
ات کم کم عاشق وو بین میشه و ی شب که اونا تو بار بودن
ات میخواست بهش اعتراف کنه که اونو تو ی ........
ات ویو = بعد از اماده شدن به بار رسیدم میخواستم به وو
بین اعتراف کنم و لی پیداش نکردم مشخصاتشو به وسایی
که اونجا بودن دادم و اونا کفتن تو اتاق ۴۷ هس رفتم سمت
اتاق که دیدم ووبین داره با ی دختره (استخفرالله) میکنه
بعد اون خواستم باهاش فقط دوس باشم اما قلبم بهم اجازه
ندا و بهش گفتم دیگه نمیخام باهم دوست باشیم اولش
ناراحت شد ولی خب چون اون دوستای زیادی داشت بر
خلاف من، من تنها دوستش نبودم :)
{زمان حال }............................
_دوست دخترتو جمع کن
&عوضی به تو ربطی نداره چطور میتونی برای ی دختر دستتو بلند کنی
÷هقق شوگا بریم
_تقاص کارتو پس میدی (رو به ات)
+برو بابا عوضی (زیر لب )
(شوگا رفت )
+وو بین این جا چه کار میکنی
& خب درسته دوستی مونو بهم زدی ولی بلاخره نمیتونم بزارم کسی روت دست بلند کنه که
(راستی گایز ات الان عاشق وو بین نیستا )
+خب... ممنون ولی میتونیم باهم دوست باشیم
&جدی پس برای مهمونی اخر هفته پارتنرم باش
+مهمونی ؟
&یاا اصن تو باغ نیسایا اخر هفته قراره مارو برای 3 روز ببرن ججو بعدم روز دوم ی پارتی میگیرن
+کی؟
&مدرسه دیگه، اقای یانگ میخاد اخر سالی میخاد بهمون حال بده
+اووو ینی فردا میرن؟
+میشه باهام امروز بیای خرید
&یسسسس خدمم چنتا خرید دارم
پرش زمانی به صبح روزی که میرن ججو
ات ویو =
ساعت ۱۰ بود باید یازده مدرسه باشیم رفتم حمام و ی
لباسمو پوشیدم و یکم ارایش کردم که دیدم یکی محکم به
در میکویه وقتی درو باز کردم با کسی که دیدم یکم جا
خوردم
لباس ات اسلاید دوم
(پارت بعدو تا چند ساعت دیگه میزارم اگه حمایت بشه )
۱۰.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.