☆♡پارت: ۱۷♡☆
☆♡پارت: ۱۷♡☆
چند ساعت بعد...
اوهانی: اوووف...خسته شدم لباسام چقد زیاد بودن بالاخره تموم شدن... آاااای کمرم. برم ببینم هانیول و سویونگ چی کار می کنن.
از اتاقش رفت بیرون و بعد رفت سمت
اتاق هانیول. در زد...
هانیول: بیا تو...
اوهانی رفت تو و دید که هانیول کارش تموم شده و دراز کشیده رو تخت.
اوهانی: کارت تموم شد؟ چی کار می کنی؟
هانیول: اره خیلی وقته کارم تموم شده. هیچی خسته شدم یکم دراز کشیدم.
اوهانی: سویونگ کجاس؟
هانیول: نمی دونم. اخرین بار نیم ساعت پیش دیدمش.
اوهانی: اره منم اخرین بار نیم ساعت پیش دیدمش. بریم ببینیم تو اتاقشه یا نه؟
هانیول: اره... بریم.
هانیول از روی تختش بلند شد و از اتاق رفتن بیرون که دیدن ی صدایی از اتاق سویونگ میاد رفتن نزدیک تر دیدن صدا ی سویونگ بود. اوهانی در اتاقو خیلی اروم باز کرد که دیدن سویونگ نشسته روی صندلی اتاقش و هدفونشو گذاشته رو گوشش و اهنگ گوش میده و با اهنگ هم خونی میکنه. صداش خیلی قشنگ بود هانیول و اوهانی چند دقیقه همونطوری وایساده بودن جلوی در اتاق سویونگ و یواشکی نگاش می کردن نمی تونستن از گوش کردن به صداش دست بر دارن. که سویونگ ی دفعه برگشت و هانیول و اوهانیو دید و فورا هدفونو از گوشش برداشت و از صندلیش بلند شد.
سویونگ: ش.. شماها ک.. کی اومدین!؟
اوهانی: ی چند دقیقه ای میشه.
هانیول: واای سویونگ صدات خیلی قشنگه.
سویونگ: و.. واقعا؟!
هانیول: اره عالیه!
اوهانی: چیه چی شده نکنه می ترسی جلوی کسی بخونی؟ مارو دیدی مثل جت پریدی هوا. 😉
سویونگ: ن..نه بابا م.. منو ترس پوف مضخرفه😅
اوهانی: پس چرا لکنت گرفتی؟😒😏
سویونگ: خ.. خب ر..راستش وقتی خجالت می کشم یکم ل.. لکنت می گیرم.
هانیول: یعنی الان از ما خجالت کشیدی؟ -_-
سویونگ: اره یکم خب چون تا حالا جلوی کسی نخوندم!
اوهانی: اها خب پس از این به بعد جلوی ما می خونی.
سویونگ: چی!؟ عمرا!
اوهانی: چرا می خونی!
سویونگ: گفتم که عمرا!
اوهانی: چرا می...
اوهانی حرفش با چیزی که هانیول گفت نصفه موند.
هانیول: واااای سویوووونگ این گیتارههههع؟ اینم ویالنهههه؟
سویونگ: خب اره.
هانیول بلدی بزنی؟
سویونگ: ...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
و اینکه لطفا لایک فراموش نشه❤💔
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
چند ساعت بعد...
اوهانی: اوووف...خسته شدم لباسام چقد زیاد بودن بالاخره تموم شدن... آاااای کمرم. برم ببینم هانیول و سویونگ چی کار می کنن.
از اتاقش رفت بیرون و بعد رفت سمت
اتاق هانیول. در زد...
هانیول: بیا تو...
اوهانی رفت تو و دید که هانیول کارش تموم شده و دراز کشیده رو تخت.
اوهانی: کارت تموم شد؟ چی کار می کنی؟
هانیول: اره خیلی وقته کارم تموم شده. هیچی خسته شدم یکم دراز کشیدم.
اوهانی: سویونگ کجاس؟
هانیول: نمی دونم. اخرین بار نیم ساعت پیش دیدمش.
اوهانی: اره منم اخرین بار نیم ساعت پیش دیدمش. بریم ببینیم تو اتاقشه یا نه؟
هانیول: اره... بریم.
هانیول از روی تختش بلند شد و از اتاق رفتن بیرون که دیدن ی صدایی از اتاق سویونگ میاد رفتن نزدیک تر دیدن صدا ی سویونگ بود. اوهانی در اتاقو خیلی اروم باز کرد که دیدن سویونگ نشسته روی صندلی اتاقش و هدفونشو گذاشته رو گوشش و اهنگ گوش میده و با اهنگ هم خونی میکنه. صداش خیلی قشنگ بود هانیول و اوهانی چند دقیقه همونطوری وایساده بودن جلوی در اتاق سویونگ و یواشکی نگاش می کردن نمی تونستن از گوش کردن به صداش دست بر دارن. که سویونگ ی دفعه برگشت و هانیول و اوهانیو دید و فورا هدفونو از گوشش برداشت و از صندلیش بلند شد.
سویونگ: ش.. شماها ک.. کی اومدین!؟
اوهانی: ی چند دقیقه ای میشه.
هانیول: واای سویونگ صدات خیلی قشنگه.
سویونگ: و.. واقعا؟!
هانیول: اره عالیه!
اوهانی: چیه چی شده نکنه می ترسی جلوی کسی بخونی؟ مارو دیدی مثل جت پریدی هوا. 😉
سویونگ: ن..نه بابا م.. منو ترس پوف مضخرفه😅
اوهانی: پس چرا لکنت گرفتی؟😒😏
سویونگ: خ.. خب ر..راستش وقتی خجالت می کشم یکم ل.. لکنت می گیرم.
هانیول: یعنی الان از ما خجالت کشیدی؟ -_-
سویونگ: اره یکم خب چون تا حالا جلوی کسی نخوندم!
اوهانی: اها خب پس از این به بعد جلوی ما می خونی.
سویونگ: چی!؟ عمرا!
اوهانی: چرا می خونی!
سویونگ: گفتم که عمرا!
اوهانی: چرا می...
اوهانی حرفش با چیزی که هانیول گفت نصفه موند.
هانیول: واااای سویوووونگ این گیتارههههع؟ اینم ویالنهههه؟
سویونگ: خب اره.
هانیول بلدی بزنی؟
سویونگ: ...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
و اینکه لطفا لایک فراموش نشه❤💔
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۲۱.۳k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.