پارت

☆♡پارت: ۱۸♡☆

سویونگ: اره
هانیول: همشونو؟ *_*
سویونگ: اره
هانیول: بعدا می تونی یادم بدی؟
سویونگ: اره چرا که نه.
اوهانی: پس به منم یاد بده
سویونگ: باشه.
خانم کانگ: خانم شام حاضره لطفا بیاین سر میز.
سویونگ: باشه الان میایم. ممنون...
سویونگ: خب بریم شام بخوریم خیلی گشنمع.
اوهانی: اره بریم بقیش بمونه برا بعد شام.
رفتن پایین سرمیز شام.
هانیول: واای عجب غذاهایی بوشونم که عالیه!
اوهانی: اره! بریم بشینیم بخوریم.
رفتن نشستن سرمیز و شروع کردن به خوردن.
هانیول: اومم غذاهاش چه خوشمزس حتی غذاهاش از غذای سر اشپز ما هم بهتره!
اوهانی: اره!
یکم بعد...
خانم کانگ: غذا ها خوب بود؟ دوست داشتین؟
سویونگ: اره عالی بود ممنون.
هانیول: واقعا عالی بود ممنون.
اوهانی: اره عالی بود ممنون.
خانم کانگ: خواهش می کنم نوش جون. من دیگه میز و جمع کنم.
سویونگ: صب کن منم کمک کنم.
هانیول: اره ماهم کمک می کنیم.
خانم کانگ: ممنون پس بی زحمت ظرفارو بیارین اشپز خونه.
(یکم بعد تو اتاق سویونگ...)
اوهانی: میگم فیلم ببینیم؟
سویونگ: باشه. اما چه فیلمی؟
هانیول: فیلم ترسناک چطوره؟
سویونگ: اره باشه خوبه.
سویونگ لبنابشو اورد و ی فیلم ترسناک عالی دانلود کرد و پلی کرد.
وسطای فیلم جاهای ترسناکش هانیول و اوهانی جیغای بلندی می کشیدن اما سویونگ انگار نه انگار داره فیلم ترسناک می بینه.
دوساعت بعد...
اوهانی: خدارو شکر بالاخره تموم شد... همه کلک و پرام ریخت این دیگه چی بود.
هانیول: اره بابا زهره ترک شدیم.
سویونگ: این ترسناک نبود که.
هانیول: اره اصلا ترسناک نبود همه پشاممون ریخت... تو چرا اصلا نترسیدی؟
سویونگ: نمی دونم برام ترسناک نبود.
اوهانی: حالا اونو بی خیال هانیول! ما چطوری امشب تنهایی تو اتاقامون بخوابیم! 😓😱
هانیول: نمی دونم😰😱
اوهانی: می گم سویونگ... میشه امشب پیش تو بخوابیــم؟ 🥹😔
سویونگ: آمم باشه... اما فقط خروپف که نمی کنید؟
اوهانی: نه اصلا...

امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه 💜🌹

لایک و کامنت فراموش نشه و لطفا همایت کنید تا فردا پارت های بعد رو بزارم😊🌹

حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
دیدگاه ها (۴)

☆♡پارت: ۱۹♡☆اوهانی: نه اصلا. خروپف نمی کنیم. هانیول: میگم سا...

☆♡پارت: ۲۰♡☆فردا صبح ساعت ۶:۰۰... *سویونگ ویو*صبح پاشدم دست ...

☆♡پارت: ۱۷♡☆چند ساعت بعد... اوهانی: اوووف...خسته شدم لباسام ...

تولد تهیونگ اوپا و خودم مبارک🥳🥳🥳💖امروز تولد منم هست😅💖تهیونگ ...

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۲# جیمین : چرا انقدر ذوق داری بریم خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط