مایکیبریم دوریاکی برام بخرخوشحال
مایکی:بریم دوریاکی برام بخر*خوشحال*
-عهههههه جدییییی باشه بریم اویی تاکه! بیا درو باز کن کو.ن خوشگل*نیشخند*
تاکه:چییییییییییی؟! *خجالت عالم*
مایکی از خنده روده بر میشه
مایکی:کینا-کی! این... وااا... کو.ن خوشگل؟!... ههههههههه*جر خوردن*
دراکن یه پقی خندید ولی زود جمعش کرد
تاکه هم با خجالت و سرخی اومد درو باز کرد
تاکه:خواهش میکنم دیگه اینو نگو! *خجالت کشیدم و سعی دارم جدی باشم*
-چرا؟! حق دخترا رو خوردی تازه باید افتخار کنی هرکسی از این کو.نایی که تو داری ندارهااااا!هههه باشه ما بریم شیرینی فروشی *خنده*
مایکی:بریییمممم*خوشحال*
دراکن هم از روی تخت بلند شد و با قدم های اروم و صورتی بیخیال کنار من ایستاد و تاکه هم در رو باز کرد و ما سه نفر رفتیم اما قبل اون دم در که بودیم
تاکه:فقط زود بیا خونه
-نگران نباش کسی کو.نم نمیزاره من کو.نش میزارم راحت باش
تاکه:ب.. باشه خوش.. خ.. خوش بگذره
-بنده خدا دق نکنه اَ صلوات!
مایکی:بریییمممم
-بریممممم
از پله ها اروم اروم اومدم پایین و دراکن در اپارتمان رو باز کرد و من اول خارج شدم و بعد دراکن و دراکن در رو بست و مشغول راه رفتن شدیم
مایکی:خببببب به نظرم متفاوتی همونطور که گفتم
-آره
دراکن:من پول نیاوردم مایکی
مایکی:اشکال نداره کینا-کی حساب میکنه!
دراکن:ماییکیی ممکنه اون نخواد پول بده
-نه باو مهم نیست فدا سرش پول حالا مثلا چقد مهمه مایکی مهمتره نوش جونش
دراکن:فکر نمیکردم اینجوری بگی کیانا
مایکی:ممنونم کینا-کیییی*دستامو دور گردنش انداختم*
-عامووو ارومممم... راستی میشه بدوعم؟!
دراکن:بدوعییییی؟!
مایکی:چایی اره برو برووووو
-*این جانب مانند اسب میدوه*
دراکن:*WTF...*
من زودتر از دراکن رسیدم چون دوییدم و دراکن هم کم کم نزدیکمون شد و باهم دیگه رفتیم داخل شیرینی فروشی و دم صندوق رفتم
-سلام علیک!
اقایی که پشت صندوق بود نگاهی بهم انداخت
&سلام.... عه! تو همون دختره نیستی که ا...
-اقا جون عزیزت ابرو منو نبر
مایکی دراکن:هاه؟!
اقاهه که خدا خیرش بده فهمید نمیخوام اون دونفر همراهم چیزی بدونن سریع جمعش کرد
&ببخشید اشتباه شد بفرمایید چی میخوایید؟!
مایکی که رو کول من بدبخت بود
مایکی:12 تا دوریاکی
دراکن:وای!
&باشه الان اماده میشه بشینید
مایکی از رو کولم پایین اومد و رفتیم سمت یه میز و روی صندلی نشستیم
مایکی:بابت سواری ممنونم
-ارادت!
دراکن:جدی؟! کمرت نشکست؟!
-نه باو من تو مدرسه دوستامو کول میکردم به زور
مایکی:به زور؟!
-اره حوصلم سر میرفت گروگان میگرفتم کول میکردم
مایکی:اها...ممنونم برام دوریاکی میخری!
-خب به هرحال خوشحالی مهمتر از پوله...
مایکی:افرین شنیدی کن-چین
دراکن🗿اره....
(پارت بعد 14 لایک)
-عهههههه جدییییی باشه بریم اویی تاکه! بیا درو باز کن کو.ن خوشگل*نیشخند*
تاکه:چییییییییییی؟! *خجالت عالم*
مایکی از خنده روده بر میشه
مایکی:کینا-کی! این... وااا... کو.ن خوشگل؟!... ههههههههه*جر خوردن*
دراکن یه پقی خندید ولی زود جمعش کرد
تاکه هم با خجالت و سرخی اومد درو باز کرد
تاکه:خواهش میکنم دیگه اینو نگو! *خجالت کشیدم و سعی دارم جدی باشم*
-چرا؟! حق دخترا رو خوردی تازه باید افتخار کنی هرکسی از این کو.نایی که تو داری ندارهااااا!هههه باشه ما بریم شیرینی فروشی *خنده*
مایکی:بریییمممم*خوشحال*
دراکن هم از روی تخت بلند شد و با قدم های اروم و صورتی بیخیال کنار من ایستاد و تاکه هم در رو باز کرد و ما سه نفر رفتیم اما قبل اون دم در که بودیم
تاکه:فقط زود بیا خونه
-نگران نباش کسی کو.نم نمیزاره من کو.نش میزارم راحت باش
تاکه:ب.. باشه خوش.. خ.. خوش بگذره
-بنده خدا دق نکنه اَ صلوات!
مایکی:بریییمممم
-بریممممم
از پله ها اروم اروم اومدم پایین و دراکن در اپارتمان رو باز کرد و من اول خارج شدم و بعد دراکن و دراکن در رو بست و مشغول راه رفتن شدیم
مایکی:خببببب به نظرم متفاوتی همونطور که گفتم
-آره
دراکن:من پول نیاوردم مایکی
مایکی:اشکال نداره کینا-کی حساب میکنه!
دراکن:ماییکیی ممکنه اون نخواد پول بده
-نه باو مهم نیست فدا سرش پول حالا مثلا چقد مهمه مایکی مهمتره نوش جونش
دراکن:فکر نمیکردم اینجوری بگی کیانا
مایکی:ممنونم کینا-کیییی*دستامو دور گردنش انداختم*
-عامووو ارومممم... راستی میشه بدوعم؟!
دراکن:بدوعییییی؟!
مایکی:چایی اره برو برووووو
-*این جانب مانند اسب میدوه*
دراکن:*WTF...*
من زودتر از دراکن رسیدم چون دوییدم و دراکن هم کم کم نزدیکمون شد و باهم دیگه رفتیم داخل شیرینی فروشی و دم صندوق رفتم
-سلام علیک!
اقایی که پشت صندوق بود نگاهی بهم انداخت
&سلام.... عه! تو همون دختره نیستی که ا...
-اقا جون عزیزت ابرو منو نبر
مایکی دراکن:هاه؟!
اقاهه که خدا خیرش بده فهمید نمیخوام اون دونفر همراهم چیزی بدونن سریع جمعش کرد
&ببخشید اشتباه شد بفرمایید چی میخوایید؟!
مایکی که رو کول من بدبخت بود
مایکی:12 تا دوریاکی
دراکن:وای!
&باشه الان اماده میشه بشینید
مایکی از رو کولم پایین اومد و رفتیم سمت یه میز و روی صندلی نشستیم
مایکی:بابت سواری ممنونم
-ارادت!
دراکن:جدی؟! کمرت نشکست؟!
-نه باو من تو مدرسه دوستامو کول میکردم به زور
مایکی:به زور؟!
-اره حوصلم سر میرفت گروگان میگرفتم کول میکردم
مایکی:اها...ممنونم برام دوریاکی میخری!
-خب به هرحال خوشحالی مهمتر از پوله...
مایکی:افرین شنیدی کن-چین
دراکن🗿اره....
(پارت بعد 14 لایک)
- ۳.۵k
- ۰۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط