چقدر گریه کنم بر سر مزار خودم

چقدر گریه کنم بر سرِ مزار خودم
به روی گورِ پراز دردِ بیشمار خودم

طنابِ عمر خودم را جویده ام هرشب
به لطف موشِ توهم،درونِ غار خودم

و نعل کرده مرا این زمانه وارونه
"پیاده آمده"بودم، شدم سوار خودم

کشیده ضامن ذهن مرا دوباره غزل
خدا کند که بسوزم در انتحار خودم

پناه میبرم از خود به دامن ابلیس...
و حکم میدهم آخر به سنگسار خودم

تمام عمر خودم را دویدم اما حیف...
"خدا کند که بیفتد به من گذار خودم"

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

عشق دنیای مرا سوزاند، اما پیشکشداد ازین دارم که دینم سوخت، د...

شوق دریا شدن و ... قطره ی شبنم بودن !غیر اندوه چه دارد دلِ آ...

برگرد و برگردان به من صبر و قرارم را آرام کن یک شب دلِ ناساز...

ما وقار کوه را گاهی به کاهی دیده‌ایمما ورای آنچه می‌بینید، گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط