ما وقار کوه را گاهی به کاهی دیدهایم

ما وقار کوه را گاهی به کاهی دیده‌ایم
ما ورای آنچه می‌بینید، گاهی دیده‌ایم
 
سالکِ روشن‌دلیم، از گم‌شدن تشویش نیست
جای پای دوست را در کوره‌راهی دیده‌ایم
 
عاشق بی پا و سر شو، چون که بسیار از فلک
کجروی‌ها در بساط کج‌کلاهی دیده‌ایم
 
ای کواکب! خیره‌چشمی بس، که در گَردان‌سپهر
چون شما، ما هم گذشتِ سال و ماهی دیده‌ایم
 
رنگ و رو، ای گل! دلیل لطف باطن نیست نیست
این کرامت را گَهی هم در گیاهی دیده‌ایم
 
ای به دست آورده قدرت! کار خلق آسان مگیر
عالمی در خون کشیدن زاشتباهی دیده‌ایم
 
از نوای بینوایان اینقدَر غافل مباش
بارها تأثیر صد آتش به آهی دیده‌ایم...

#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

برگرد و برگردان به من صبر و قرارم را آرام کن یک شب دلِ ناساز...

چقدر گریه کنم بر سرِ مزار خودمبه روی گورِ پراز دردِ بیشمار خ...

مرا بخوان...به آوازی زیباا از جنس خواستندر سنگینی سکوتی که ...

بالاخره یه نوروز جدید تو راهه و هرکی تو فکر هفت سین خودشه......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط