اعتماد
فیک: #اعتماد
رسیدیم خونه پایی واسه راه رفتن نداشتم در ماشین رو باز کردم و داشتم میرفتم ب سمت در ک ته زود تر از من وارد خونه شد با تعجب نگاش میکردم نهههه این جور نمیشه باید بفهمه ک من زنشم و باید مث من ک ب قواعدش پای بندم اونم ب من احترام بزاره رفتم داخل و گفتم
ا/ت: ازم خوشت میاد؟ دوستم داری ؟ این عشقه ؟
چرا باهام اینجوری رفتار میکنی مگ بردتم مگ من ادم نمیستم مگ من دل ندارم ته منم دلم محبت میخاد دلم میخاد درکم کنین دلم میخاد منو بفهمین چرا باهام این کارا رو میکنی ته ک داشت روی مبل لم میداد گفت
ته : مامانت زنگ زد ،گفت بیا ا/ت رو ببر گفت ک نمیخاد بیشتر از این قهر باشیم
ا/ت ت واقعا خانواده داری اینا خانوادن ک ت داری مادرت واقعا دوستت داره چرا ترو نگه نداشت
اره اره بردمی ت برده منی کلفت خونمی وقتی مادرت ترو چهار روز خونه خودش نگه نداشت توقع از من نداشته باش
ا/ت: چی ؟مامان من ؟ ب ت زنگ زد باورم نمیشه امکان نداره هههههه دروغه
در حالی ک داشتم با ته حرف میزدم اشکام داشت ت چشمام حلقه میزد هیچی نفهمیدم مگ میشه مادرت کسی ک بی اندازه دوستش داری بیاد باهات این کار کنه همین جور داشتم عقب عقب میرفتم ک بعد رفتم داخل اتاق خودمو پرت کردم رو تخت و کلی اشک ریختم حال نداشتم سرم داشت میترکید خوابم برد
دلم نمیخاست بیدار شم چرا اصلا بیدار شم کی منو میخاد خانوادم ؟
شوهرم ؟ نهههههه هیچ کسسسس
این ا/ت رو نمیخواست کابوس های لعنتی .....
هااااااااااا از خواب پریدم کل جونم خیس بود عرق های ریز و درشت از پیشونیم میریخت کنار تخت پارچ اب رو برداشتم و ریختم ت لیوان دستم میلرزید با همون لرزش اب رو سر کشیدم مگ چند ساله بودم هومم ؟ فقط ۱۵سال دلم عروسک بازی میخاست هعییی بمیری دل ک اینجوری بد بخت شدی رفتم ت اشپزخونه تا قرص بخورم ته خونه نبود اییی خدا منو از این خواب لعنتی بیدار کن نگاهی ب ساعت کردم ساعت ۸شب بود ی غذای ساده اماده کردم و منتظر ته بودم ساعتای ۹میشد ک اومد خونه رفتم طرفش
ا/ت: خسته نباشی شام حاظره ی دوش بگیر بیا
ته سری تکون داد و رفت ت این بین میز رو چیدم ک ته اومد
نشست و شامشو با ارامش خورد بعد چند مین شام خوردن تموم شد و میز رو جمع کردم خدارو شکر ته کاری باهام نکرد یعنی کتکی بهم نزد ت این خیالات بودم ک ته از ت پزیرایی گفت
ته: ی قهوه بیار
دلم شکست خیلی بد اون واقعا کلفت گرفته بود نمیتونی با نرمی بگی رفتم قهوه اماده کردم و ت دوتا لیوان ریختم رفتم کنارش نشستم و ب تلوزیون خیره شدم فیلمش جالب نبود ب ته نگاه کردم و با لحن اروم گفتم ک
ا/ت: میشه بزنی ی کانال دیگ یکمی فیلمش حوصله سر بره
تهیونگ چشماشو بست و نفس عمیق کشید ی لحضه از حرفم پشیمون شدم اما خوب منم ادمم توجه میخام کنترل رو پرت رو زمین کرد و بلند شد سرپا و غرید
ته : بببببببببب تتتتتت چچچچچچچ
مگگگگگگ بهتتتتت گفتتتتتننن ک نظرررررررر بدییییییییی چرااااااااااا شبمووووووووو خراب کردی
بلند شدم دقیقا چش ت چش گفتم
ا/ت: مگ چی گفتم چی ازت خواستم چرا باهام اینجوری بر خورد میکنی فقط ی درخواست بود همین ک ی دفعه ی چیز داغ گونمو لمس کرد ههههههه زد
دوبارع زدددد
دستمو جا سیلیش گذاشتم و رفتم ت اتاق درو قفل کردم جیغغغغغغغ زدم جیغغغغغغغ گریه کردم هققققق زدم و از خدا مرگگگگ خواستم ت این بین تهیونگ با کلید اضافه در و باز کرد و اومد سمتم
از موهام گرفت و کشید و گفت
ته : ت خونه من جیغ نزن ت خونه من گوهههههخ اضاف نخور
ا/ت: اخخخخ ....... باشه ...باشه غلط کردم ول کن موهام اییی...
موهامو ول کرد و از اتاق زد بیرون
رو زانو افتاد مو دوباره گریه کردم
گریه ... گریه ..گریهه
بیصدا گریه کردن ک دیگ جرم نبود بود؟
#پارات4
رسیدیم خونه پایی واسه راه رفتن نداشتم در ماشین رو باز کردم و داشتم میرفتم ب سمت در ک ته زود تر از من وارد خونه شد با تعجب نگاش میکردم نهههه این جور نمیشه باید بفهمه ک من زنشم و باید مث من ک ب قواعدش پای بندم اونم ب من احترام بزاره رفتم داخل و گفتم
ا/ت: ازم خوشت میاد؟ دوستم داری ؟ این عشقه ؟
چرا باهام اینجوری رفتار میکنی مگ بردتم مگ من ادم نمیستم مگ من دل ندارم ته منم دلم محبت میخاد دلم میخاد درکم کنین دلم میخاد منو بفهمین چرا باهام این کارا رو میکنی ته ک داشت روی مبل لم میداد گفت
ته : مامانت زنگ زد ،گفت بیا ا/ت رو ببر گفت ک نمیخاد بیشتر از این قهر باشیم
ا/ت ت واقعا خانواده داری اینا خانوادن ک ت داری مادرت واقعا دوستت داره چرا ترو نگه نداشت
اره اره بردمی ت برده منی کلفت خونمی وقتی مادرت ترو چهار روز خونه خودش نگه نداشت توقع از من نداشته باش
ا/ت: چی ؟مامان من ؟ ب ت زنگ زد باورم نمیشه امکان نداره هههههه دروغه
در حالی ک داشتم با ته حرف میزدم اشکام داشت ت چشمام حلقه میزد هیچی نفهمیدم مگ میشه مادرت کسی ک بی اندازه دوستش داری بیاد باهات این کار کنه همین جور داشتم عقب عقب میرفتم ک بعد رفتم داخل اتاق خودمو پرت کردم رو تخت و کلی اشک ریختم حال نداشتم سرم داشت میترکید خوابم برد
دلم نمیخاست بیدار شم چرا اصلا بیدار شم کی منو میخاد خانوادم ؟
شوهرم ؟ نهههههه هیچ کسسسس
این ا/ت رو نمیخواست کابوس های لعنتی .....
هااااااااااا از خواب پریدم کل جونم خیس بود عرق های ریز و درشت از پیشونیم میریخت کنار تخت پارچ اب رو برداشتم و ریختم ت لیوان دستم میلرزید با همون لرزش اب رو سر کشیدم مگ چند ساله بودم هومم ؟ فقط ۱۵سال دلم عروسک بازی میخاست هعییی بمیری دل ک اینجوری بد بخت شدی رفتم ت اشپزخونه تا قرص بخورم ته خونه نبود اییی خدا منو از این خواب لعنتی بیدار کن نگاهی ب ساعت کردم ساعت ۸شب بود ی غذای ساده اماده کردم و منتظر ته بودم ساعتای ۹میشد ک اومد خونه رفتم طرفش
ا/ت: خسته نباشی شام حاظره ی دوش بگیر بیا
ته سری تکون داد و رفت ت این بین میز رو چیدم ک ته اومد
نشست و شامشو با ارامش خورد بعد چند مین شام خوردن تموم شد و میز رو جمع کردم خدارو شکر ته کاری باهام نکرد یعنی کتکی بهم نزد ت این خیالات بودم ک ته از ت پزیرایی گفت
ته: ی قهوه بیار
دلم شکست خیلی بد اون واقعا کلفت گرفته بود نمیتونی با نرمی بگی رفتم قهوه اماده کردم و ت دوتا لیوان ریختم رفتم کنارش نشستم و ب تلوزیون خیره شدم فیلمش جالب نبود ب ته نگاه کردم و با لحن اروم گفتم ک
ا/ت: میشه بزنی ی کانال دیگ یکمی فیلمش حوصله سر بره
تهیونگ چشماشو بست و نفس عمیق کشید ی لحضه از حرفم پشیمون شدم اما خوب منم ادمم توجه میخام کنترل رو پرت رو زمین کرد و بلند شد سرپا و غرید
ته : بببببببببب تتتتتت چچچچچچچ
مگگگگگگ بهتتتتت گفتتتتتننن ک نظرررررررر بدییییییییی چرااااااااااا شبمووووووووو خراب کردی
بلند شدم دقیقا چش ت چش گفتم
ا/ت: مگ چی گفتم چی ازت خواستم چرا باهام اینجوری بر خورد میکنی فقط ی درخواست بود همین ک ی دفعه ی چیز داغ گونمو لمس کرد ههههههه زد
دوبارع زدددد
دستمو جا سیلیش گذاشتم و رفتم ت اتاق درو قفل کردم جیغغغغغغغ زدم جیغغغغغغغ گریه کردم هققققق زدم و از خدا مرگگگگ خواستم ت این بین تهیونگ با کلید اضافه در و باز کرد و اومد سمتم
از موهام گرفت و کشید و گفت
ته : ت خونه من جیغ نزن ت خونه من گوهههههخ اضاف نخور
ا/ت: اخخخخ ....... باشه ...باشه غلط کردم ول کن موهام اییی...
موهامو ول کرد و از اتاق زد بیرون
رو زانو افتاد مو دوباره گریه کردم
گریه ... گریه ..گریهه
بیصدا گریه کردن ک دیگ جرم نبود بود؟
#پارات4
۱۰.۳k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.