دیانا: از وان اومدم بیرون و ارسلان بدنم رو شست و گذاشتتم
دیانا: از وان اومدم بیرون و ارسلان بدنم رو شست و گذاشتتم رو تخت و پتو رو کشید روم
ارسلان: دیانا که خوابید رفتم بیرون و مشغول خوردن صبحانه شدم یکم بعد دیانا هم اومد کنارم نشست
دیانا:ارسلان بریم بیرون
ارسلان:دیانا آخه خستم
دیانا: ارسلان نه نیار
ارسلان: بزار بخوابم عصر میریم
دیانا: تروخدا الان بریم
ارسلان: هوفف برو آماده شو
دیانا: باشه ..... رفتم تو اتاق حالم بو بود سر گیچه داشتم وای نکنه حامله بودم سریع زنگ زدم به مهشاد
( دیانا +.. مهشاد _ )
_الو سلام چطوری دیااا
+مهشاد خفه شو کارم مهمه
_ باشه چت شده
+مهشاد از صب حالم بده صبحانه هم درست نخوردم و سرگیجه و حالت تهوع هم دارم
_ حامله اییی
+چیکار کنم الان
_نگاه کن سریع با ارسلان بیاین اینجا بعدش پسره رو میزاریم میریم هم آزمایش بده هم اگه مثبت شد سوپرایز ارسلان رو بگیر
+ وایی باشه اومدم
ارسلان: دیانا که خوابید رفتم بیرون و مشغول خوردن صبحانه شدم یکم بعد دیانا هم اومد کنارم نشست
دیانا:ارسلان بریم بیرون
ارسلان:دیانا آخه خستم
دیانا: ارسلان نه نیار
ارسلان: بزار بخوابم عصر میریم
دیانا: تروخدا الان بریم
ارسلان: هوفف برو آماده شو
دیانا: باشه ..... رفتم تو اتاق حالم بو بود سر گیچه داشتم وای نکنه حامله بودم سریع زنگ زدم به مهشاد
( دیانا +.. مهشاد _ )
_الو سلام چطوری دیااا
+مهشاد خفه شو کارم مهمه
_ باشه چت شده
+مهشاد از صب حالم بده صبحانه هم درست نخوردم و سرگیجه و حالت تهوع هم دارم
_ حامله اییی
+چیکار کنم الان
_نگاه کن سریع با ارسلان بیاین اینجا بعدش پسره رو میزاریم میریم هم آزمایش بده هم اگه مثبت شد سوپرایز ارسلان رو بگیر
+ وایی باشه اومدم
۱۴.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.