ای چراغ چشم توفان بار ما

ای چراغ چشم توفان بار ما
بیش ازین غافل مباش از کار ما

هر زمانی در به روی ما مبند
گر چه کوته دیده‌ای دیوار ما

شکر آن که خواب می‌گیرد به شب
رحمتی بر دیدهٔ بیدار ما

ای که با هر کس چو گل بشکفته‌ای
بیش ازین نتوان نهادن خار ما

کاشکی آن رخ نبودی در نقاب
تا نکردی مدعی انکار ما

با چنان ساعد که بر بازوی اوست
کس نپیچد پنجهٔ عیار ما

خلق عالم گر شوند اغیار و خصم
نیست غم، گر یار باشد یار ما

اوحدی، می‌بوس خاک آستان
کندر آن حضرت نباشد بار ما


اوحدی
دیدگاه ها (۶)

ترک عجمی کاکل ترکانه برانداختاز خانه برون آمد و صد خانه بران...

گرچه صد بارم برانند از برتبر نمی‌دارم سر از خاک درتتا ابد من...

آخر، ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرادر فراق خویشتن چندین چه...

اشک ما آبیست روشن در هواتخود به چشم اندر نیامد اشک ماتدر طوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط